خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۸۸ + زیرنویس و دوبله

فیلیز می خواهد پیش باریش برود اما منتظر است تا مادر او برود. بعد از رفتن مادرش، به اتاق بالای سر باریش رفته و از نگرانی و علاقه اش به او می گوید. باریش که به هوش آمده است، حرف می زند و فیلیز می فهمد همه حرف هایش را شنیده است. باریش نمی‌گوید که راننده ماشین هولیا بوده است و به گفتن یک دوست اکتفا می کند.
فکری در خانه، زانوی غم بغل گرفته و در فکر راهی برای به دست آوردن دل شیما است و می خواهد دوباره پیش او برگردد. او پشت در خانه شیما می رود، اما شیما در را باز نمی کند. مژده که از مدرسه برمی‌گردد، او را می بیند و با حرص به فکری می گوید که خودش به شکران اطلاع داده بود بیاید تا عروسی او و مادرش به هم بخورد. فکری عصبانی می شود و می رود.

در کلانتری ، جمیل متوجه پرونده تصادف باریش و هولیا می شود و از آنجایی که رد ترمز روی زمین نمانده است، به تصادف مشکوک است و به همین خاطر به بیمارستان می رود تا از باریش بازجویی کند. او وقتی در بیمارستان فیلیز را کنار باریش می بیند، عصبی می شود، و به عمد در حرف هایش می گوید که راننده هولیا بوده است. فیلیز از اینکه باریش با هولیا بوده و این را از او پنهان کرده ناراحت می شود.
عمر دم خانه تولای، برای دیدن زینب می رود و اجازه می گیرد تا او را به پارک ببرد. او می خواهد از زینب حرف بکشد که چرا عروسک خرس در کیف شکران بوده است، اما زینب چیزی نمی‌داند. او از زینب می خواهد در خانه پیش فیلیز مدام از عمر تعریف کند و از باریش بد بگوید.
در مدرسه، فیکو دوباره به خاطر به دست آوردن دل عایشه، معلم‌ها را اذیت می‌کند. این بار مدیر می خواهد او را اخراج کند و خواهش های فیلیز فایده ای ندارد. عایشه آمده و اعتراف می کند که او فیکو را وادار کرده بوده. معلم به جای اخراج، تصمیم می‌گیرد آنها را تنبیه کند.
مادر باریش به بیمارستان می آید، او از باریش می خواهد بعد از مرخصی به خانه برود اما باریش قبول نمی کند و می خواهد به خانه خودش برود . شب همگی برای استقبال از باریش در خانه او جمع شده اند .
عمر به عمد با فکری بیرون می رود و وقت می گذراند تا بفهمد چرا عروسک دست او بوده اما باز هم چیزی دستگیرش نمی شود. او از نوچه هایش می خواهد تا جای شکران را پیدا کنند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *