خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۱۱۲ + زیرنویس و دوبله
فیلیز نمیتواند این حقیقت را قبول کند و خودش به همه جا از جمله بیمارستان و خانه مادر باریش سر می زند، اما هیچ اثری از او و مادرش نیز نیست. فیلیز خیلی به هم میریزد. بچه ها سعی در آرام کردن او دارند و با هم به خانه برمیگردند. یک ماشین تمام مدت از زمان آزادی فیلیز او را تعقیب میکند.
صبح، فیلیز حکمت و رحمت را راهی میکند. او از اینکه رحمت در دانشگاه دولتی خوبی قبول شده خوشحال است. حکمت در مسیر، پنهانی به سمت تلفن همگانی می رود و تماس مشکوکی دارد. او میگوید که وسایل خانه هنوز تکمیل نشده است، و قصد دارد دنبال آن شخص برود.
رحمت وارد دانشگاه میشود، لباسش را عوض میکند و به عنوان نظافتچی وارد بوف دانشگاه می شود. چند دختر که در بوفه هستند، او را مسخره و تحقیر میکنند.
فیلیز پیش وکیلش می رود تا کارهای پرونده را انجام دهد. او از وکیل در مورد کسی که پیگیر پرونده او بوده و اطلاعات ثروت را تحویل داده میپرسد. وکیل اطلاعاتی به او نمیدهد. فیلیز اصرار کرده و از دفتر بیرون نمی رود. وکیل با قاضی تماس گرفته، و متوجه می شود باریش پرونده را به جریان انداخته و تحویل داده است. او میگوید که باریش بعد از این قضیه برای مدتی به آمریکا رفته و دوباره برگشته است.
حکمت یواشکی وارد خانه باریش می شود و مقداری وسیله به آنجا اضافه میکند و می رود. تولای او را میبینید و حکمت در جواب کنجکاوی تولای، به بهانه ای موضوع را عوض میکند.
چیچک، دوست فیلیز که در زندان با او آشنا شده بود، از زندان آزاد شده و پیش فیلیز می آید. او در استانبول کسی را ندارد و به پیشنهاد فیلیز قرار می شود مدتی را در خانه آنها بماند. چیچک بخاطر چاقو زدن به شوهرش که او را کتک می زده، به زندان افتاده بود.
نیمه شب، حکمت پیش چیچک می آید و در مورد آدم کشی و مجازات آن از او سوالاتی میپرسد. رحمت از لای در حرفهای او را میشنود و به این فکر میکند که حکمت باز وارد چه ماجرایی شده است.