خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت ۵۰ + زیرنویس فارسی و دوبله

 

ایزابلا برای گمراه کردن سنجر به زبان سوئیسی شروع به صحبت می کند. سنجر می گوید: «لازم نیست فیلم بازی کنی. وقتی داشتی با ناره صحبت میکردی شنیدم. ایزابلا می گوید: «تو هم همان کسی هستی که قلب ناره را شکسته و شاید جایت در جهنم باشد! سنجر می گوید: «وقتی یک راهبه این را می گوید آدم کمی می ترسد. ایزابلا می گوید بهتر است توبه کنی! سنجر که نگران شده است به او می گوید: «تو دوست ناره و قابله دخترم بودی و باید درمورد ناره حقایقی را به من بگویی. ایزابلا تصمیم می گیرد او را از تیمارستان بیرون کند ولی سنجر التماس می کند و می گوید: «یک راهبه هرگز دست رد به سینه کسی که از او کمک خواسته نمی زند. ایزبلا تسلیم می شود و از او می خواهد منتظر بماند تا بعدا صحبت کنند. ناره متوجه می شود که گوشی اش از کار افتاده و نمی تواند با کسی تماس بگیرد. معلوم می شود که سنجر سیم کارت او را برداشته تا ایزابلا نتواند به او خبر دهد. ناره و گیدیز الوان را به خانه ناره می آورند اما الوان از رفتار یحیا و خالصه دلش آنقدر گرفته که بهانه ای پیدا می کند تا از خانه خارج شود و کمی گریه کند. بعد از رفتن الوان ناره به گیدیز می گوید: «به من باید جایزه بدهند! چون من باعث از هم پاشیدن خانواده های شما شدم.. از آن طرف خالصه وقتی از محکمه به خانه می رسد، با گلسیه روبرو می شود. گلسیه از او سراغ الوان را می گیرد. خالصه با بی حوصلگی می گوید: « در دادگاه آبرویمان رفت! یحیا هم الوان را از خانه بیرون انداخت. نمیدانم ما کی با هم دیگر این همه دشمن شدیم. و ناگهان از حال می رود. فورا او را به بیمارستان می رسانند. و از قضا آمبولانس درست از جلوی الوان رد می شود. الوان متوجه گلسیه در داخل امبولانس می شود و با نگرانی به سمت بیمارستان می دود و آنجا متوجه می شود خالصه سکته کرده است. گیدیز وسایلی را که ناره برای خانه اش سفارش داده است را تحویل می گیرد و کارگرها در حال جابجا کردن وسایل هستند. ناره دفتر خاطراتش را از داخل چمدان برمیدارد و گیدز را صدا می کند و می گوید: «تو راست گفتی. نمی شود دو نفر با هم صمیمی باشند و در عین حال واقعیت ها را از هم پنهان کنند. دفتر را به گیدز می دهد و از او می خواهد ان را بخواند. گیدیز وقتی یادداشت های او را می بیند متوجه می شود که ناره بعد از پرت شدن از پرتگاه به خاطر ضربه ای که به سرش وارد شده است همه چیز را فراموش می کند و مجبور است ان را یادداشت کند. ناره گریه کنان می گوید: «وقتی در تیمارستان زوریخ بعد از به دنیا آوردن ملک بستری بودم ایزابلا از من مراقبت کرده و این دفتر را هم او هدیه داده است. ناره در آخر دفتر نوشته: هرگز سنجر را نبخش! ولی باز نگران است و به گیدز می گوید: «اگر پدرم قبل از ما پولی را که درخواست کرده از سنجر بگیرد آکین کشته خواهد شد. گیدیز با خونسردی جواب می دهد: «چاره ای نداریم. منتظر میمانیم و می بینیم. گاوروک و زهرا با عجله پیش ناره می آیند و ملک را به دست ناره می دهند و خبر سکته کردن خالصه را می دهند. زهرا با دیدن الوان او را بغل کرده و گریه می کند. دکتر خبر می دهد که خطر رفع شده و خالصه بهتر است و به زودی به بخش منتقل خواهد شد. الوان می گوید: «امشب کنار مادرشوهرم میمانم . و از او مراقبت می کند. یحیا با خشم نگاهش می کند و داد می زند: «بعد از آن خیانت حق نداری اینجا باشی! الوان می گوید: «نمی توانی من را از بیمارستان هم بیرون کنی. بعدا با هم صحبت می کنیم.

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *