خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۹۴ + زیرنویس و دوبله

سومرو بیرون رفته و جنک پیش جانسو می آید. جانسو که از کار مادرش شرمنده است به او میگوید:« چجوری دیگه تو روی فریده خانم و خاله سراب نگاه کنم؟ من بخاطر آزرا باعث ناراحت شدن تو هم شدم.نمیدونم منو می‌بخشی یا نه. من هیچ خبری از شراکت مادرم نداشتم.» جنک به او میگوید :«این مسائل ربطی به تو نداره اصلا. تو همین که مثل سابق خوب شی کافیه. بنظرم بهتره یه مدت از مادرت فاصله بگیری». جانسو سری به نشانه تایید تکان می‌دهد.
عظمی سومرو را به کافه می رساند. سومرو در مسیر با پررویی باز هم حق را به خودش داده و میگوید :«جانسو در حال دیوانه شدن هست و کم مانده در بیمارستان بستری اش کنم.»
آردا با جیدا تماس گرفته و وقتی میبیند او کمی گرفته است، علت را جویا می شود. جیدا برای او تعریف میکند که با آمدن مادر او به رستوران، همه چیز به هم ریخته و او کمی بد رفتاری دارد. آردا او را دلداری میدهد.
آزرا و قدیر پیش سومرو به کافه می روند. آزرا با عصبانیت از وضعیت بد مرت میگوید، اما سومرو اهمیتی نداده و میگوید :«حضانت اون دست منه و هرکاری بخوام میتونم بکنم. هرکاری دلتون میخواد بکنید. برید شکایت کنید». آزرا و قدیر از این بحث بی فایده کنار کشیده و با ناراحتی بیرون می روند.» در مسیر، جنک چندین بار با آزرا تماس میگیرد اما آزرا جوابش را نمی‌دهد. قدیر که کنجکاو شده است، علت جدایی آنها را میپرسد، آزرا بدون اینکه دلیل مشخصی بیاورد، توجیه میکند. قدیر حس میکند این جدایی دلیل دیگری دارد که آزرا آن را پنهان کرده است. ماشین قدیر مشکل پیدا کرده و او ابتدا آزرا را به تعمیرگاه می برد تا به ماشین رسیدگی کند. کمی بعد، ملیس که نزدیک تعمیرگاه است، دوباره به آنجا می آید، اما وقتی قدیر را نشسته و در حال صحبت با آزرا می بیند، از اینکه قدیر برای او وقت ندارد اما با آزرا نشسته است، عصبانی شده و دوباره بیرون می رود. آزرا دنبال او می رود و از او میخواهد که اشتباه برداشت نکند . ملیس میگوید ««من با تو مشکلی ندارم و مشکلم با قدیر است». آزرا سعی در آرام کردن او دارد، و از ملیس میخواهد به سادگی از قدیر دست نکشد، زیرا او پسر خوبی است و ارزشش را دارد.وقتی آزرا به داخل برمیگردد،گردنبندی که جنک به او هدیه داده بود از گردنش باز شده و در تعمیرگاه میافتد.
شب در خانه، آزرا با جنک روبرو می شود. آزرا از او بابت جواب ندادن به تماس‌هایش عذرخواهی می‌کند. جنک با دلخوری به او میگوید :«نیازی به معذرت خواهی نیست،چون فردا هم دوباره شروع به نابود کردن من می‌کنی. اما اینو بدون با این کارها عشق من به تو عوض نمیشه.» آزرا مثل همیشه سکوت میکند و چیزی برای گفتن ندارد.
سراب خانم به اتاق آردا می رود تا کمی با هم صحبت کنند. او در مورد جیدا با آردا صحبت میکند و به او میگوید :«جیدا دختر زبون درازی هست». آردا ناراحت شده و جبهه میگیرد. او میگوید :«آزرا تموم شد حالا به جیدا گیر دادی؟ اگر بخوای جیدا رو ناراحت کنی من هم تو رو ناراحت خواهم کرد.پس خواهش میکنم با اون کاری نداشته باش». سراب خانم متعجب شده و با دلخوری از اتاق بیرون می رود.
شب، سومرو به خانه رفته و در اتاق جانسو چمدانش را می‌بینید. او از رفتن جانسو میترسد و یاد حرفهای برهان می افتد که می‌گفت :«جانسو را ازت میگیرم.» جانسو با برهان بیرون رفته است. برهان او را به خانه میرساند و دم در به او میگوید :«فعلا با مادرت بحث نکن. من قول میدم به زودی برات یک خونه بگیرم.»
قدیر در تعمیرگاه نشسته و به فیلم فاطمه نگاه میکند. او با تردید به آزرا زنگ زده و میگوید :«یه چیزایی در مورد سومرو هست که فردا برات تعریف میکنم.»

۰۹۱۹۰۴۳۸۴۳۰

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *