خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۲۰ + زیرنویس و دوبله

سومرو با عظمی تماس میگیرد و در مورد پیشنهاد سراب برای پنج درصد سهام شرکت به او خبر میدهد. سومرو این مقدار سهام را برای خودش خیلی ناچیز میداند،اما با این حال میگوید که این پیشنهاد را قبول کرده و فردا قرار است قراداد را امضا کند.
آزرا و جنک، به همراه آردا و‌ مرت در جنگل کمپ زده اند. آنها کلی بازی و خوشگذرانی کرده و آزرا از این بابت خیلی خوشحال است. او به جنک میگوید که با آمدن خودش در زندگی او، باعث سنگین شدن مسئولیت جنک شده است، اما جنک چنین چیزی را قبول ندارد و از این بابت خوشحال است.
جانسو به خانه پیش ملیس می رود. ملیس بخاطر جدایی از قدیر، خیلی به هم ریخته و مدام گریه میکند. او متوجه می شود که قدیر گوشی اش را روشن کرده است، اما وقتی با قدیر تماس میگیرد او جوابش را نمی‌دهد. جانسو برای ملیس ناراحت است و سعی دارد او را آرام کند. ملیس از جانسو میخواهد که با شماره خودش، که فکر میکند برای قدیر ناشناس است، با قدیر تماس بگیرد تا شاید او جواب دهد. جانسو سریع شماره قدیر را از گوشی اش پاک میکند و سپس با او تماس میگیرد. قدیر به هوای جانسو، گوشی را جواب میدهد اما ملیس که پشت خط است، با گریه از قدیر میخواهد که با او حرف بزند و عجولانه تصمیم نگیرد. اما قدیر میگوید که همه چیز تمام شده و از هم جدا شده اند. و او در حال خارج شدن از کشور است. ملیس بعد از قطع تماس به شدت گریه میکند. جانسو که نمی‌تواند حقیقت را به او بگوید خیلی ناراحت است.
در خانه فریده خانم بابت ماجرای سهام از سراب سوال میکند. سراب که نمیخواهد فریده خانم از تصمیم او مطلع شود، میگوید که خودش قضیه را با سومرو درست میکند.
صبح، سومرو به عظمی پیام داده و خبر میدهد که تا یک ساعت دیگر سراب پیش او آمده و قرارداد انتقال سهام را امضا خواهد کرد. عظمی با فریده خانم تماس میگیرد تا خبر را به او بدهد، اما فریده خانم که برای چکاپ نزد دکتر رفته است، گوشی را در ماشین جا گذاشته و متوجه نمی‌شود. عظمی با خودش می‌گوید :«من وظیفه خودمو انجام دادم و خواستم خبر بدم اما خودتون فرصت رو از دست دادید.»
صبح وقتی آزرا و بقیه از جنگل به سمت خانه برمی‌گردند، پیامی برای جنک می آید که در آن نوشته شده:« اگه میخوای صاحب اصلی سهام سومرو رو بشناسی به آدرسی که میگم برو.» او با کنجکاوی به سمت آدرس می رود. آزرا که گیج شده است هرچه از جنک میپرسد، او میگوید که خودش نیز نمی‌داند ماجرا از چه قرار است و به کجا می رود.
فریده خانم از مطب بیرون آمده و با عظمی تماس میگیرد. عظمی ماجرا را به او میگوید، و همچنین میگوید که بخاطر جواب ندادن فریده خانم، مجبور شده با شماره دیگری به جنک پیام داده تا به آدرس سومرو و سراب برود و جلوی این قرارداد گرفته شود. فریده خانم با شنیدن این خبر عصبی شده و به سرعت به سمت خانه سومرو می رود.
سراب به خانه سومرو می رسد. او قرارداد را از طریق وکیل تنظیم کرده و مقابل سومرو میگذارد. سومرو قرارداد را خوانده و میخواهد آن را امضا کند. همان لحظه فریده خانم به خانه رسیده و سریع در می زند. او با عصبانیت داخل می آید و علت این تصمیم احمقانه سراب را میپرسد. سراب میگوید که نمیخواهد به هیچ قیمتی رابطه خودش و جنک بد شود. آن دو با یکدیگر بحث میکنند. فریده خانم از سراب میخواهد که هرچه سریع تر آنجا را ترک کنند زیرا جنک در راه است. او میگوید که جنک نباید از چیزی با خبر شود. همان لحظه جنک و آزرا به خانه سومرو رسیده و وارد می شوند. جنک حرفهای فریده خانم را می شنود ، و میگوید :«من چی رو نباید بفهمم مامان بزرگ؟» سومرو و فریده خانم با نگرانی به یکدیگر نگاه میکنند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *