خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۲۱ + زیرنویس و دوبله

همه در خانه سومرو هول شده اند و به یکدیگر نگاه میکنند. سومرو میگوید که سراب و فریده خانم، برای سر زدن به او آمده اند. جنک که عصبی شده است، از او میخواهد که بس کنند و حقیقت را به او بگویند. فریده خانم از جنک میخواهد که آرام باشد و به خانه بروند تا با هم صحبت کنند، اما جنک که خیلی عصبی است میخواهد هرچه زودتر حقیقت را بداند. او ماجرای پیامی که برایش ارسال شده را میگوید و از آنها میپرسد که سهامدار واقعی کیست. او وقتی میبیند سومرو سکوت کرده است، نزدیک او شده و دم گوشش او را تهدید میکند که اگر حقیقت را نگوید، به جانسو در مورد کارهایی که با آزرا کرده است توضیح میدهد. سومرو که دنبال بهانه بوده ، فوری با انگشتش به سمت سراب اشاره میکند و میفهماند که سهامدار اصلی او بوده است. جنک شوکه می شود. سومرو برای او توضیح میدهد که سراب خانم برای محافظت از ارث در مقابل آزرا این کار را کرده است. جنک عصبانی شده و بعد از دعوا با سراب و فریده خانم از خانه می رود. آزرا نیز به دنبال او می رود. جنک در خیابان روی زمین نشسته و یاد حرفهای پدرش در کودکی می افتد که در مورد ارزش خانواده با او صحبت می‌کرد. کمی بعد آزرا پیش او آمده و او را با خود به ماشین می برد.
سراب با عصبانیت بخاطر اینکه سومرو او را لو داده است، با او دعوا میکند. سومرو خودش را به مظلوم نمایی زده و طلبکارانه از اینکه این مدت فداکاری کرده است منت میگذارد. سراب از دست سومرو به ستوه آمده و سیلی به او می زند. جانسو که پایین آمده است وقتی این صحنه‌ را میبیند برای دفاع از مادرش جلو می آید. فریده خانم که دیگر خسته شده با عصبانیت ،سومرو را به خاطر اذیت کردن آزرا و، سراب را بخاطر حریص بودن او دعوا کرده و قصد رفتن میکند. سراب نیز همراه او به ماشین می رود. وسط راه، فریده خانم از ماشین پیاده می شود و به سمت خانه آزرا می رود.
بعد از رفتن آنها، جانسو به مادرش میگوید :«ببین با بی فکری وارد کارهایی که بیش از توانت هست شدی تهش چی شد. وقتی به عظمی اعتماد کنی تهش این میشه.» سومرو میگوید:« من فقط خواستم به سراب کمک کنم که این شد. ربطی به عظمی هم نداره اون گناهی نداره.» جانسو میفهمد که سومرو بخاطر اینکه عوض اذیت های جانسو را سر جنک در بیاورد این کار را کرده است، و عصبی می شود. سومرو با عظمی تماس میگیرد و به او توضیح میدهد که پنج درصد سهام را گرفته است، اما ماجراهایی پیش آمد و جنک قضیه را فهمید. او بخاطر حضور جانسو زیاد صحبت نمی‌کند . عظمی از اینکه جنک دیر به خانه رسیده و نتوانسته جلوی امضای قرارداد سهام شرکت را بگیرد حرصش میگیرد.
فریده خانم به خانه آزرا می آید. جنک وقتی او را میبیند عصبی می شود. فریده خانم از جنک میخواهد که به خانه بیاید تا با یکدیگر در آرامش صحبت کنند. جنک میگوید که حاضر نیست به خانه بیاید. او میگوید:« مادرم کاری رو کرد که دشمنم باهام نمی‌کرد. خیانت اما و اگر نداره. نمی‌خوام دلت رو بشکنم پس ازم نخواه که برگردم به اون خونه.» فریده خانم به جنک حق میدهد اما خیلی ناراحت شده و تنها به خانه برمی‌گردد.
در خانه سومرو، جانسو بخاطر هدفی که سومرو برای گرفتن سهام داشته عصبانیت است و به او میگوید :«حتما جنک فکر می‌کنه من از ماجرا خبر داشتم.»‌سومرو از اینکه جانسو هنوز هم به فکر جنک است و به مادرش فکر نمی‌کند عصبی می شود. او حاضر شده تا پیش عظمی برود. جانسو به او کنایه می زند که :«برو پیش عظمی تا اون آرومت کمه.»
وقتی فریده خانم به خانه می رود، سراب از او خبر جنک را میگیرد. فریده خانم میگوید که جنک از دست او عصبانی است و برای مدتی به خانه برنمی‌گردد. سراب با پررویی، خودش را مقصر نمی‌داند و میگوید که کارهای فریده خانم باعث گرفتن تصمیم اشتباه خودش بوده. او شروع به داد و بیداد می‌کند و با یکدیگر دعوا میکنند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *