خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۲۲ + زیرنویس و دوبله

دفنه که میبیند جنک برای آنژیو به بیمارستان نیامده، با جنک تماس میگیرد، اما او رد تماس میدهد. کمی بعد، قدیر به بیمارستان و پیش دفنه می رود. او میخواهد اطلاعات بیماری جنک را بپرسد، اما دفنه میگوید که اطلاعات شخصی بیمار محرمانه هستند. قدیر پنهانی از روی لیست بیماران که نام جنک در آن است عکس میگیرد و بیرون می آید.
در خانه، جنک پشت پنجره نشسته و ساکت است. آزرا پیش او می رود و سعی دارد او را آرام کند و از او میخواهد که در آرامش با سراب خانم حرف زده و دلایل او را بپرسد، اما جنک میگوید که مادرش به آنها خیانت کرده و از پشت خنجر زده است و حاضر به این کار نیست. کمی بعد، فریده خانم با آزرا تماس میگیرد و احوال جنک را می پرسد. آزرا به فریده خانم دلداری میدهد و به او میگوید که با گذر زمان حال او بهتر می شود. ملیس که تازه به خانه رفته است و از چیزی مطلع نیست، به اتاق فریده خانم می رود اما فریده خانم خودش را به خواب میزند تا مجبور نباشد در این شرایط روحی با او رو در رو شود.
در کافه، هولیا و برهان حساب و کتاب ماهانه را انجام می‌دهند. هولیا مقداری پول در پاکت به برهان میدهد و میگوید که بخاطر زحماتی که برای تهیه مواد اولیه‌ تازه کشیده است به او این پول را میدهد، و از برهان میخواهد با آن پول بدهی اش را تسویه کند تا طلبکار دم در کافه نیاید. برهان خوشحال می شود و تصمیم میگیرد با باقی پول جانسو را به رستورانی لوکس ببرد. او از کافه بیرون می آید تا برای شب آماده شود. کمی بعد، مسعود نیز به کافه آمده و بعد سومرو و عظمی نیز می آیند. آزرا با خوشحالی شروع به تعریف ماجرای صبح میکند و میگوید که الان در خانه فریده خانم قیامت به پا شده است. او تعریف میکند که صبح، با سهامدار واقعی قرار داشته و هنگام صحبت کردن، جنک به خانه آمده و با سهامدار روبه رو شده است. او در مقابل کنجکاوی هولیا با ذوق میگوید که سهامدار اصلی سراب بوده است . هولیا و مسعود شوکه می شوند. عظمی سعی دارد جلوی سومرو را بگیرد اما او اصرار دارد تا با جزییات و ذوق همه چیز را تعریف کند. از نظر او با اینکار نشان میدهد که او وابسته به عظمی نبوده و خودش میتواند هرکاری که میخواهد انجام دهد.
آردا با عصبانیت به خانه می رود و با صدای بلند مادرش را صدا می زند. سراب و فریده خانم بیرون می آیند. آردا که خیلی عصبانی است، جلو آمده و از مادرش میپرسد :«چرا این کارو با ما کردی ؟ بابای من مرد، داداشم به جای بابام بود.تو امروز دوباره بابام رو ازم گرفتی. داداشم نابود شده. تو تمام تلاشش رو از بین بردی. وقتی که ما داشتیم ورشکست می‌شدیم تو رفتی با سراب همدست شدی.» او به شدت داد و بیداد می‌کند و اجازه هیچ توضیحی به سراب نمی‌دهد. ملیس از سر و صدا پایین می آید و با تعجب به دعوای آنها نگاه میکند. او از آردا علت دعوا را می پرسد. آردا با خشم برای ملیس توضیح میدهد که مادرشان با آنها چه کرده است. ملیس شوکه شده و زیر گریه می زند.او با ناراحتی به اتاقش رفته و چمدانش را جمع میکند. سراب به دنبال او می رود و سعی میکند به ای ملیس توضیح بدهد اما ملیس میگوید :«تو یک ویرانی بزرگی به بار آوردی. یک مادر هیچوقت با بچه هاش چنین کار نمیکنه.» او بی توجه به مادرش با چمدان بیرون می آید و به اتاق فریده خانم که آردا نیز آنجاست می رود. او و آردا تصمیم دارند پیش جنک بروند تا او تنها نباشد. آنها از فریده خانم نیز می‌خواهند که همراهشان برود اما فریده خانم قبول نمیکند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *