خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۴۰ + زیرنویس و دوبله


هولیا از اینکه مسعود چنین برخوردی با سومرو داشته، با او بحث میکند و کار او را تحت هر شرایطی زشت میداند. او به مسعود میگوید که بخاطر اینکه عظمی همکاری با او را قبول نکرده، او این کار را کرده است اما مسعود انکار کرده و تحقیر کردن های سومرو و عظمی را علت این کار میداند. هولیا بخاطر اینکه مسعود این اطلاعات را می‌دانسته و از او پنهان کرده نیز از او دلخور است. کمی بعد وقتی مسعود دست در جیب خود میکند، کاغذی را می‌بیند که روی آن نوشته شده :« به زودی قاتل کمال مشخص می شود.» . مسعود شوکه می شود.
در رستوران، همگی در تکاپو هستند تا غذاهای خوبی را ارائه دهند. اوستا فرهاد آشپزها را جمع کرده و آنها را نصیحت میکند تا بهترین باشند. جنک نیز که به آشپزخانه رفته تا به آنها کمک کند ، مدام میخواهد با آزرا صحبت کند، اما آزرا بخاطر پنهان کردن ملاقات او و دفنه، با جنک قهر کرده و حرف نمی زند.
سومرو با عصبانیت به شرکت پیش عظمی می رود. او بخاطر اینکه عظمی او را گول زده و از احساساتش سو استفاده کرده ،شروع به دادو بیداد و دعوا کرده و گریه می کند. عظمی متوجه می شود که مسعود این حرفها را به او گفته است. عظمی میخواهد به سومرو توضیح بدهد، اما سومرو حاضر به شنیدن حرفهای او نیست و رابطه اش را با او تمام میکند. سومرو با عصبانیت از اتاق بیرون آمده تا سراغ فریده خانم رفته و با او تسویه حساب کند. عظمی میخواهد جلوی او را بگیرد اما نمی‌تواند.
در اتاق دیگر، وقتی قدیر پیش ملیس می آید، او دیگر از دست قدیر و برخوردهای متناقضش عصبانی است. ملیس که دیگر طاقت ندارد، با قدیر بحث میکند. قدیر ناگهان او را بغل میکند. همان لحظه آردا که برای دیدن ملیس بخاطر اولین روز کاری اش به شرکت آمده، وارد اتاق شده و این صحنه را میبیند و شوکه و عصبی می شود‌. ملیس سعی میکند این مسأله را توجیه کند. آردا سکوت کرده و چیزی نمی‌گوید.
مهمانان فریده خانم برای نظر دادن به رستوران، از راه رسیده و سرویس دهی شروع می شود. اوستا فرهاد و از او نیز استرس دارند. تستر غذا بعد از امتحان کردن غذاها، اعلام رضایت میکند. همگی خوشحال شده و خیالشان راحت می شود. جنک وقتی میبیند آزرا باز هم با او حرف نمی‌زند، عصبی شده و از رستوران می رود. آزرا از سختگیری خودش پشیمان می شود. کمی بعد برای آزرا پیامی ناشناس می آید که نوشته شده:« اگه میخوای قاتل بابات رو ببینی برو سر قبر کمال». آزرا شوکه و هول شده و سریع تاکسی میگیرد تا برود. جنک که پشیمان شده تا سراغ آزرا بیاید او با مقابل رستوران می بیند که سوار تاکسی شده و او را تعقیب میکند.
مهمانان از میزبانی فریده خانم و رستوران او خوششان آمده و از او تعریف می‌کنند. ناگهان سومرو با عصبانیت وارد رستوران شده و شروع به توهین و تحقیر فریده خانم مقابل مهمانان او میکند و میگوید که فریده خانم برای موفقیت خود دیگران را قربانی میکند و همچنین زندگی او را نابود کرده است. فریده خانم عصبی و شوکه می شود.
سر قبر کمال، آزرا ایستاده و کمی بعد پسری پشت سر او می آید و او را تهدید میکند که برنگردد. او اعتراف میکند که باعث مرگ کمال بوده است. اما برای اینکه بگوید از طرف چه کسی این کار را کرده، از آزرا پول زیادی را برای فردا می خواهد. جنک که آن پسر را میبیند سریع از ماشین پیاده شده و به سمت آزرا می رود. آزرا داد می زند و از جنک میخواهد جلو نرود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *