خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۶۲ + زیرنویس و دوبله
WwqHNPow7rw
سومرو به کافه پیش هولیا می رود. او در مورد رفتن برهان از هولیا سوال میکند. هولیا نیز میگوید که علت رفتن ناگهانی او را نمیداند و قرار است سهام او با بخرند. سومرو از هولیا میخواهد که خریدم سهام را مدتی طول بدهد و بهانه بیاورد تا سومرو زمان کافی برای حل کردن این مسأله و منصرف کردن جانسو برای رفتن با داشته باشد.
جنک و آزرا به خانه فریده خانم می آیند. فریده خانم در حیاط آنها را میبینید و از ملیس خبر میگیرد. آنها میگویند که ملیس را پیدا نکردهاند و پیش قدیر نیز نبوده است. همان لحظه از بیمارستان با جنک تماس گرفته و اطلاع میدهند که موردی با مشخصات ملیس پیدا شده است. فریده خانم نیز اصرار دارد که به همراه آنها برود. آنها به بیمارستان می روند. دکتر آنها را به سمت سردخانه هدایت میکند. جنک و فریده خانم به شدت شوکه می شوند. جنک با پاهایی لرزان داخل می رود و اجازه رفتن فریده خانم را نمیدهد. فریده خانم و آزرا مضطرب هستند. کمی بعد جنک که در شوک است بیرون می آید. فریده خانم از چهره او می ترسد. جنک میگوید که آن دختر ملیس نبوده است. فریده خانم گریه اش گزیده و خدا را شکر میکند. آنها به سمت خانه برمیگردند.
در خانه، آردا از کاری که کرده ناراحت و پشیمان است. او به اتاق ملیس می رود و گریه میکند و در دلش از ملیس میخواهد که او را ببخشد.
سومرو با جانسو تماس میگیرد. جانسو جواب او را میدهد. او به جانسو پیام داده و میگوید که کار واجبی دارد و باید با یکدیگر حرف بزنند، اما جانسو باز هم اهمیتی نداده به کارهای خودش می رسد.
جنک و فریده خانم و آزرا به خانه می روند. آنها بخاطر تجربه سردخانه و تصور از دست دادن ملیس خیلی ناراحت هستند. سراب تصور میکند که اتفاقی افتاده و آنها پنهان میکنند اما جنک میگوید که چیزی نشده است. او به اتاقش می رود تا کمی استراحت کند. آردا پیش جنک رفته و با ناراحتی از کار خود ابراز پشیمانی میکند.
شب،ملیس همچنان روی نیمکتی در پارک نشسته است و با حسرت به زوجهای جوان نگاه میکند. او به قدیر پیام داده و میخواهد که به آدرس او بیاید و به کسی چیزی نگوید. قدیر با نگرانی و عجله پیش ملیس به پارک می رود. او از دست ملیس خیلی عصبانی است. ملیس با خوشحالی و امیدواری به قدیر میگوید که تصمیمش را گرفته است و میخواهد با یکدیگر فرار کنند. قدیر با او مخالفت میکند اما وقتی حال ملیس را میبیند، به دروغ با او موافقت کرده و او را سوار ماشین میکند. ملیس در مسیر با خوشحالی از ازدواج و رویاهایش میگوید. او امیدوار است که بعد از ازدواجش، جنک نیز بعد از مدتی آنها را بخشیده و همه چیز خوب می شود.
آردا در حیاط نشسته است و به ملیس فکر میکند. قدیر ملیس را دم در خانه آورده و به زور پیاده می کند.ملیس از این کار قدیر عصبانی می شود. او ملیس را به حیاط خانه می برد. آردا از دیدن ملیس خوشحال می شود. قدیر بعد از تحویل دادن ملیس با حرص از خانه خارج می شود. ملیس دنبال او میدود اما قدیر اهمیتی نداده و سوار ماشین شده و می رود. ملیس روی زمین نشسته و گریه میکند.