خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۵۰ + زیرنویس و دوبله

sQ9BkbAKPXY
جانسو چند کادو به پدرش میدهد و یکی از آنها، کارت شناسایی جدید خودش با نام فامیلی پدرش است. برهان متاثر شده و جانسو را به آغوش می‌کشد.
در حین تولد برهان، سومرو و عظمی با یکدیگر وارد کافه می شوند. جانسو از دیدن آنها شوکه می شود. جانسو و سومرو به گوشه ای رفته و با یکدیگر بحث میکنند. جانسو از اینکه سومرو دوباره با عظمی است و میگوید که قصد ازدواج با او را دارد و باز هم هیچ مشورتی با جانسو نکرده است، عصبی شده و با مادرش اتمام حجت میکند. او میگوید دیگر به آن خانه برنمی‌گردد و مسیر آنها از هم جدا می شود. سومرو و عظمی از کافه می روند.
آزرا به طلا فروشی برمیگردد و طلاهایش را می‌فروشد. فروشنده وقتی میفهمد آزرا مشکل مالی دارد، به او میگوید که طلاهایش را تا یک هفته برای او نگه میدارد که درصورت امکان دوباره آزرا آنها را پس بگیرد.
زرین خانم به دفتر تبلیغاتی که از آنجا اقدام به پخش فیلم شده بود می رود. مشخص میشود که زرین خانم عامل این کار بوده و فیلم را به آنها داده است. مسئول دفتر در مورد پیگیری شرکت به زرین خانم میگوید. زرین خانم از آنها میخواهد که فیلم را از روی سایت پاک کنند تا دیگر منتشر نشود.
جانسو با ناراحتی با آزرا تماس میگیرد .او متوجه می شود که آزرا نیز زیاد حال مساعدی ندارد. آزرا از جانسو میخواهد که شب به خانه او بیاید و مقابل جنک طوری تظاهر کند که انگار خودش از آزرا خواسته که پیش او برود. جانسو علت رفتار آزرا را نمی‌فهمد. آزرا میگوید که سر فرصت مناسب ماجرا را توضیح خواهد داد و الان وقتش نیست.
در رستوران، جنک با عصبانیت وارد آشپزخانه می شود و همه به غیر از اوستا فرهاد را بیرون میکند. او با عصبانیت با اوستا فرهاد دعوا کرده، و میگوید که مشخص شده فیلم با گوشی او گرفته و پخش شده است. اوستا فرهاد به شدت شوکه می شود و می‌گوید این کار را نکرده است. او با ناراحتی از آشپزخانه بیرون آمده و با گریه از رستوران می رود. همگی شوکه و ناراحت می شود. جنک که خودش نیز از اوستا فرهاد انتظار نداشته، با عصبانیت وسایل آشپزخانه را به هم میکوبد.
در خانه فریده خانم، زرین خانم پیش او می آید. زرین خانم با منت، میگوید که از آشنایانش خواسته فیلم را از روی سایت پاک کنند. فریده خانم از او تشکر میکند. او سپس در مورد اینکه آزرا را در طلا فروشی دیده است و حدس می زند در حال فروختن طلاهایی بوده، به فریده خانم خبر میدهد. فریده خانم از این حرف زرین خانم خوشش نیامده و به او میگوید که سرک کشیدن در کار دیگران درست نیست و آزرا مالک وسایل خود است و اگر هم طلاهایش را بفروشد، به خودش مربوط است. زرین خانم جا خورده و اوقاتش تلخ می شود.
سومرو و عظمی به خانه می روند. سومرو خیلی ناراحت است و میگوید «جانسو این بار واقعا از دستم رفت.». عظمی سعی دارد او را آرام کند. سومرو، برهان را برای جانسو خطرناک میداند و میگوید او هنوز روی واقعی برهان را ندیده است.
آزرا به خانه رفته و جانسو را دم در می بیند. آنها داخل می روند. جنک با آزرا تماس گرفته و وقتی میفهمد او به خانه اش رفته، عصبانی می شود. آزرا میگوید که جانسو پیشش آمده و تنها نیست و از جنک میخواهد که نگران نباشد.
کمی بعد، قاتل کمال با پیک موتوری دم در آمده و پیتزا تحویل آزرا میدهد. او از آزرا پولش را میخواهد. آزرا سریع پاکت پول را آورده و میگوید مقدارش کمتر است و بقیه را بعداً جور کرده و میدهد. قاتل کلافه می شود. آزرا حلقه و فایل ضبط شده را میخواهد. همان لحظه ، جنک سرزده مقابل خانه پارک میکند. قاتل که فکر میکند آزرا به عمد به جنک گفته است، عصبی می شود. همزمان، جانسو نیز به طبقه پایین می آید. آزرا به شدت هول می شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *