خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۶۶ + زیرنویس و دوبله
g1NybV6539c
جنک به اتاقهای دیگر سر می زند. برهان سریع بیرون آمده و داخل حمام پنهان می شود. جنک به حمام شک کرده و وارد می شود اما برهان پست پرده پنهان شده است. جنک همه جا را میگردد. او سپس پایین آمده و به آزرا که نگران است میگوید چیزی ندیده و پنجره اتاق مرت باز بوده است و حتما باد به چیزی خورده است. آزرا تصور میکند که خودش پنجره را باز گذاشته است. او خیالش راحت می شود. آزرا و جنک مرا را به اتاقش می بزند تا بخوابانند. مرت به جنک اصرار میکند که بماند و برای او قصه بخواند. جانسو تصمیم میگیرد که در این حین چای دم کند تا با هم بخورند. او به طبقه پایین می رود. برهان از حمام درآمده و پاورچین به طبقه پایین می رود . او وقتی میبیند جانسو حواسش نیست از در حیاط پشتی بیرون می رود. جانسو صدای در را شنیده و به آنجا می رود.او میبیند که در باز است و قفل در شکسته است. او جنک را صدا می زند. جنک متوجه می شود که قفل خراب است و برای همین نگران ماندن آنها در خانه می شود. آزرا به او اطمینان میدهد که چیزی نمی شود و فردا قفل را درست میکنند. جانسو به او پدرش را برای تعمیر قفل پیشنهاد میدهد و آزرا قبول میکند.
در خانه ملیس با آشفتگی در اتاقش گربه میکند. او طاقت نیاورده و به حمام می رود. او مدام از خودش در مورد اینکه چرا قدیر این کار را با او کرده سوال میکند. کمی بعد سراب خانم به اتاق ملیس می رود و وقتی میبینید او در اتاقش نیست نگران می شود. او همه جا را دنبال ملیس می گردد.سپس متوجه می شود که صدای گریه او از حمام می آید. سراب داخل حمام رفته و علت حال پریشان ملیس را جویا می شود. ملیس لابلای گریه به او میگوید که جنک حق داشته و قدیر آدم مورد اعتمادی نبوده است و جنک قصد داشته که از او محافظت کند. ملیس با ناراحتی به این فکر میکند که چگونه باید قدیر را فراموش کند. سراب او را بغل کرده و دلداری میدهد و زمان را بهترین دارو برای او می داند.
سومرو و عظمی در خانه هستند. عظمی اصرار دارد که برهان چیزی را در مورد دروغ گفتن تاریخ آزاد شدنش پنهان میکند اما یومسو به این قضیه اهمیت نمیدهد و برهان را آدمی به ذات دروغگو میداند. او به عظمی میگوید که در صورت رفتن جانسو او نیز با عظمی ازدواج نخواهد کرد زیرا تمام امیدش دختر اوست و با رفتن او دیگر دلیلی برای شادی و امیدواری ندارد. عظمی از این حرف سومرو جا خورده و ناراحت می شود.
در خانه، زرین خانم در اتاق خوب به برگه حکم در دستش نگاه میکند. عمران به اتاق او آمده و با ناراحتی ، برای فروش رفتن خانه زرین خانم تا دو روز دیگر ابراز تاسف میکند. او همچنین نگران است که بخاطر برگشتن بلقیس، کارگر اصلی خانه، او را بیرون کنند. زرین خانم به او میگوید که تا وقتی او در آنجاست عمران نیز آنجا کار خواهد کرد. بعد از رفتن عمران از اتاق، زرین خانم با ناراحتی عکسهای قدیمی و کودکی سراب که در همان خانه بودند را نگاه میکند و از اینکه آن خانه را از دست میدهد ناراحت است.
جنک شب را در ماشین دم در خانه ازرا میماند. برهان نیز کمی آن طرف تر در ماشین نشسته و میخواهد هر طور شده به فلش دست پیدا کند.