خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۶۸ + زیرنویس و دوبله

PPr_yj4EewA
فریده خانم از داخل گنجه،سینه ریزی که هدیه مادربزرگ خودش بوده در آورده و به آزرا میدهد. او از آزرا میخواهد که از این میراث و یادگار به خوبی محافظت کند. آزرا خوشحال می شود.
زرین خانم به اتاقش رفته و گردنبند تقلبی را برداشته تا به آزرا هدیه بدهد. سراب به او میگوید که احتیاجی به این کار نیست، اما زرین خانم در ظاهر از خود تواضع نشان داده و نمیخواهد از فریده خانم کمتر باشد. او بیرون آمده و گردنبند را در گردن آزرا می اندازد. فریده خانم به خیال اینکه این گردنبند یادگاری شوهر زرین خانم و خیلی ارزشمند است، از آن تعریف میکند. آنها همگی به سمت بازار می روند تا برای آزرا جهاز بخرند. آنها به مغازه های مختلف رفته و سرویس حمام و خواب و وسایل مورد نیاز دیگری را تهیه می‌کنند. فریده خانم میخواهد که بهترین ها را برای آزرا تهیه کند تا او احساس کمبود نکند و همه چیز طبق خواسته او باشد.
جنک در شرکت مشغول تماشای کاتالوگ کارت‌های عروسی است. کیف پول برهان روی میز است و او دوباره به عکس داخل آن نگاه میکند و به فکر فرو می رود. او کمی بعد با جانسو تماس گرفته و از او میخواهد که آلبوم عکسهای آزرا را بیاورد زیرا میخواهد برای او سوپرایزی درست کند.
در کافه، برهان هنگام راه رفتن به مسعود می خورد. مسعود که انگار دنبال بهانه بوده شروع به داد و بیداد میکند و با یکدیگر بحثشان می شود. هولیا و جانسو آمده و آنها را جدا می‌کنند. هولیا علت رفتارهای مسعود را میپرسد. مسعود میگوید که با عظمی صحبت کرده است و آنها طبق چیزهایی که دیده اند، حدس می زنند برهان چیزی را پنهان میکند. هولیا از اینکه مسعود به حرف عظمی گوش داده عصبی می شود و میگوید که شاید عظمی و سومرو باز هم با یکدیگر دست به یکی کرده اند تا برهان را بد نشان دهند.
جانسو نیز سعی دارد پدرش را آرام کند. برهان علت بد رفتاری های مسعود را درک نمیکند. جانسو به برهان توضیح میدهد که قبل در خانه آزرا خراب شده است و از برهان میخواهد به آنجا برود تا قفل را درست کند. او کلید را به برهان میدهد و به او میگوید که کسی در خانه نیست و خودش نیز پیش جنک می رود. برهان از اینکه چنین فرصتی پیش آمده خوشحال می شود و کلید را میگیرد.
جانسو به شرکت پیش جنک می رود و عکسهایی که میخواهد را به او میدهد.جنک میگوید که از کارت‌های عروسی خوشش نیامده و میخواهد کارت عروسی اختصاصی با عکسهای شخصی درست کند. جانسو از این ایده استقبال میکند. جنک برای دقایقی از اتاقش بیرون می رود. جانسو کیف پول پدرش را روی میز می بیند و متعجب می شود. او کیف را برداشته و داخل آن عکس کودکی خودش را میبیند. وقتی جنک داخل اتاق می آید، جانسو از او میپرسد که این کیف را از کجا پیدا کرده است. جنک میگوید که آن را از جنگل پیدا کرده. او وقتی متوجه می شود که این کیف مال برهان است، شوکه می شود. او و جانسو علت اینکه کیف برهان در جنگل بوده را نمی‌فهمند و تصمیم میگیرند با برهان صحبت کنند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *