خلاصه داستان سریال زمستان سخت (زمهریر) قسمت 15

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال زمستان سخت (زمهریر) قسمت 15 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زمستان سخت قسمت 15

فیروزه با دیدن آیاز به همراه براق، ناراحت شده و بعد از قطع تماس با وکیل، سر میز برمیگردد. براق با خوشحالی در مورد خانه جدید برای ارتان صحبت میکند و میگوید که فیروزه قرار است دکوراسیون داخلی را طراحی کند.

بعد از رستوران، همگی سوار ماشین شده و ارتان به اصرار میخواهد که فیروزه را برساند. داخل ماشین، آیاز که صندلی عقب نشسته، سعی دارد موهای فیروزه را بو بکشد تا آرام شود.

روز بعد، عالیه به همراه فاروق و الوان به زندان می روند.

تولد الوان است و یاشار با خوشحالی به او تبریک گفته و برای او دعای خیر میکند.

او بعد از بیرون رفتن عالیه و الوان، با فاروق صحبت کرده و میگوید که او سالهای زیادی در زندان خواهد ماند و الوان را به فاروق می سپارد و از او میخواهد که الوان درسش را بخواند تا به جایی برسد. فاروق متاثر شده و قول میدهد تا خیال یاشار راحت شود.

بعد از زندان، صاحب یکی از خانه هایی که عالیه در آنجا کار میکند تماس گرفته و از او میخواهد به آنجا برود تا لباسهایی که کنار گذاشته است را ببرد.

عالیه از فاروق میخواهد که همراه او برود. در خانه، فاروق که داستان پولهای داخل جعبه را از عالیه شنیده بود، وسوسه شده و پنهانی مبلغی پول از جعبه برمیدارد.

در شرکت، ارتان به اتاق فیروزه رفته و به او میگوید که شب با او کار دارد و میخواهد با او حرف بزند. او از فیروزه میخواهد که به رستوران شب گذشته برود. فیروزه مثل همیشه ناچار به پذیرفتن است.

فاروق به خانه یاسین می رود و با عصبانیت میگوید که تصمیمش عوض شده و منصرف شده است . سپس پولها را به سمت یاسین پرت میکند و به او هشدار میدهد که حق ندارد به الوان نزدیک شود و فکر او را از سرش بیرون بیندازد. سپس می رود.

وکیل با فیروزه تماس گرفته و فوری میخواهد او او ببیند . ا‌و به فیروزه میگوید که مرگ پدر آیاز در جایی ثبت نشده است.

سپس میگوید که با بررسی دقیق تمامی مدارک و اظهارات پرونده ساختمان، متوجه شده است که حادثه آسانسور یک اتفاق نبوده و یک حادثه با برنامه ریزی و عمدی بوده است. فیروزه شوکه شده و مسأله را درک نمیکند.

او به فیروزه میگوید که به کارش در شرکت ادامه دهد تا بتوانند در پرونده موفق بشوند.

ارتان دوباره به زندان می رود.‌او یک برگه مقابل یاشار گذاشته و بدون پرسیدن نظر او، میگوید که باید داخل برگه اعتراف خود را بنویسد تا در عوض هرچه میخواهد بگیرد.

یاشار، داخل برگه می نویسد که ارتان پیش او آمده تا به زور و در مقابل پول، از او اعتراف بگیرد. ارتان با خواندن برگه، عصبانی شده و آن را پاره میکند.‌سپس به یاشار می گوید که خانواده او را راحت نمی‌گذارد.

یاشار با عصبانیت از او میخواهد که با الوان و فیروزه کاری نداشته باشد. ارتان با شنیدن اسم فیروزه، شوکه شده و متعجب می شود.‌

فیروزه به شرکت برگشته و مستقیم به اتاق آیاز می بود و با داد و فریاد از او میخواهد که بگوید چه چیزی را پنهان میکند .

او به روی آیاز می آورد که در مورد ناپدید شدن پدرش و آمدن مادرش به کلانتری خبر دارد و اگر او چیزی نگوید، خودش پیگیر ماجرا خواهد بود.

یکی از اهالی محل به فاروق می‌گوید که ارتان روز گذشته به آنجا آمده و به همه وعده خانه داده است.

فاروق حرصش گرفته و سریع به سمت شرکت ارتان می رود تا پیگیر حق خودشان باشد. فیروزه با دیدن فاروق در شرکت، سریع در اتاق ارتان پنهان می شود.

ارتان از زندان بیرون آمده و با مهوش تماس میگیرد و میگوید که اسم دختر یاشار نیز فیروزه است.

او میگوید هر طور که شده عکس دختر یاشار را برای او پیدا کنند. مهوش میگوید که فاروق ،پسر یاشار نیز به شرکت آمده است.

ارتان میگوید که او را نگه دارند تا خواهر و برادر را با یکدیگر رو به رو کنند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زمستان سخت قسمت 15 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زمستان سخت قسمت 16  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *