خلاصه داستان سریال ستایش ۳ قسمت ۱۰ + زیرنویس و دوبله

سرگرد پری سیما و حمید را همزمان در اتاقهای جداگانه بازجویی می کند اما چون آنها از قبل با هم هماهنگ شده اند، جواب های برنامه ریزی شده ای می دهند و وانمود می کنند که تمام مکالمه ها و تماس های تلفنی و دیدار هایشان برای کار بوده است. همه چیز عادی به نظر می رسد اما جناب سرهنگ به اینکه همه چیز زیادی جور در می آید مشکوک می شود. با این حال به سرگرد می گوید که نباید حشمت فردوس را از لیست مضنونین حذف کرد.

حاج یوسف اهل بازار را در غرفه ی خودش جمع کرده است. آنها برای مراسم هفتم صابر به خانه ی پری سیما دعوت شده اند و از فردوس اجازه می خواهند که اگر او مراسم جداگانه ای ندارد به مراسم پری سیما بروند. فردوس می گوید که برنامه ای ندارد اما بعد به همراه محمد یک وانت می گیرد و آن را پر از غذا می کند و کوچه به کوچه به مردم خیرات می دهد.

خانم مظفری باز هم درباره ی ازدواج کردن و تنها نماندن با ستایش صحبت می کند و از او می خواهد همسر مناسبی برای خودش پیدا کند. ستایش هم سعی می کند به او بفهماند که قصد ازدواج ندارد.

فردوس می خواهد دختر های صابر را پیش خودش بیاورد تا آنها زیر دست پری سیما تربیت نشوند و از او الگو نگیرند. حاجی و محمد سعی می کنند او را منصرف کنند تا در شرایط و فرصت مناسب تری این کار را بکند اما او که با جدیت سرتصمیم خودش است همراه آنها پیش وکیل می رود. آقای وکیل هم برای فردوس دادخواست می دهد. از طرفی وقتی پری سیما متوجه این دادخواست می شود بخاطر سه دنگ خانه که به نام دخترهای صابر است نگران می شود و خیال می کند که فردوس برای خانه نقشه هایی دارد پس پیش وکیلی که با او همکاری می کرد یعنی فرمند می رود. فرمند به او می گوید که نگران نباشد زیرا در همان جلسه ی اول دادگاه مشکل را به راحتی حل خواهد کرد.

حمید همراه زن و بچه اش به شرکت پری سیما می رود و طبق قرار قبلی جلوی منشی با اصرار از او کار می خواهد. پری سیما فقط حمید را به اتاقش می برد و کمی به او پول نقد می دهد و به خاطر خوب نقش بازی کردنش به او آفرین می گوید و بعد ادامه می دهد:« از این به بعد حواست فقط باید به خواسته ی من باشه. از فردا راننده ی منی. تنها اربابی که می شناسی منم.»

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *