خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 161

همراهان عزیز سلام در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 161 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این قسمت لذت ببرید و با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

سریال اسم من ملک قسمت 161

وقتی آلپای به خانه می رود، فوندا پیگیری میکند که کنعان با او چه کار داشته است. آلپای چیز خاصی نمی‌گوید و با خونسردی می‌گوید که کمی بحث کرده اند.

روز بعد در منطقه جنگی، یک نفر پیش سربازان آمده و می‌گوید که زنش در حال زایمان است و کمک دکتر میخواهد. فرمانده از عمر و یک نفر دیگر میخواهد که همراه آن مرد بروند.

در مسیر، یک نفر عمر و آن مرد را هدف گرفته و شلیک میکند. خمپاره نزدیکی آنها اصابت کرده و عمر به گوشه ای پرت می شود و سرش به سنگ می خورد. قبل از اینکه افراد دیگر از راه برسند، یک نفر عمر را کشان کشان روی زمین می برد. عده ای از دشمنان دنبال عمر می آیند اما او را پیدا نمی‌کنند.

همان لحظه دفنه که خواب است، از خواب می پرد و با گریه و پریشانی می‌گوید که حس میکند اتفاقی برای عمر افتاده است. کرم او را بغل کرده و آرامش میکند و میگوید که فقط خواب دیده است.

ویلدان و ملک در بازداشتگاه هستند. ویلدان نگران ملک است و به مسئول آنجا خبر میدهد که ملک بیمار است و باید داروهایش را مصرف کنید. آن زن میگوید که تا زمان آمدن وکیل آنها نمی‌توانند کاری بکنند.

خلیل و میرزا در طرف دیگر در بازداشت هستند.دوست خلیل که پلیس است پیش او آمده و می‌گوید که جرم آنها خیلی سنگین است و اگر مدرکی برای اثبات بی گناهی پیدا نکنند کارشان سخت می شود.

گلشید، دختری که عمر برادرش را در چادر مداوا کرده اما شهید شده بود، عمر را به خانه ای برده و پنهان میکند. یک نفر به آن خانه می رود و میخواهد عمر را بکشد. همان لحظه گلشید به او شلیک میکند و او را زودتر میکشد. سپس به این فکر میکند که جای عمر امن نیست و باید او را به جای دیگری ببرد.

داخل شهر، مردم نشسته و در مورد دستگیری بچه های سیدعلی و جومالی صحبت میکنند. سیدعلی و جومالی پیش آنها آمده و حرفهایشان را می شنوند. سپس از آنها گله میکنند و میگویند که شایعه درست نکنند، زیرا بچه های آنها بی گناه هستند و به زودی بیرون می آیند.

خانه سیران در حال توضیح دادن ماجرای دستگیری ملک به بانو است. او می‌گوید که امکان ندارد ملک و دیگران کاری کرده باشند. بانو می‌گوید که تا چیزی نباشد آنها را دستگیر نمی‌کنند و باید علت پیدا بشود.

میتات حرفهای بانو را می شنود و از اینکه بانو تصور میکند خواهرش دزد است، عصبانی شده و با او بحث میکند. سپس از خانه بیرون می رود. بانو به سیران توضیح میدهد که او چنین حرفی نزده و میتات اشتباه برداشت کرده است.

سیران نیز از تندروی میتات ناراحت می شود. میتات با دوست املاکی خود تماس می‌گیرد تا زودتر خانه ای برای بانو پیدا بشود و از خانه آنها برود.

در خانه سیدعلی، سیدعلی کوچک مدام گریه و بهانه گیری میکند و مادرش را میخواهد . نفیسه و دفنه سعی دارند سر او را گرم کنند.

در منطقه جنگی، گلشید عمر را به یک زیر زمین مخروبه می برد و پنهان میکند. دشمنان اطراف آنها می آیند. گلشید دهان عمر را میگیرد تا ناله نکند و جای آنها را پیدا نکنند.

وکیل کنعان به کلانتری می رود و میخواهد ویلدان را ببیند. ویلدان وقتی می فهمد که وکیل از سمت کنعان آمده، او را قبول نمیکند و از او میخواهد که برود.

کرم به خاطر کلافگی سر زمین بازی با خشونت بازی میکند. مربی او را کنار می‌گذارد و از امره میخواهد که به جای کرم به زمین بیاید. کرم حرصش گرفته و می رود.

در منطقه جنگی، گلشید به عمر رسیدگی می‌کند و زخم های او را پانسمان میکند تا خونریزی اش قطع بشود. سر عمر آسیب دیده است.

وکیل پیش سیدعلی و جومالی آمده و می‌گوید که فعلا همه چیز بر علیه بچه هاست و بابت منتظر دادگاه باشند. آلپای آنها را میبیند و جلو می آید و ابراز تأسف و همدردی میکند. سیدعلی و جومالی از او عصبانی می شوند و اهمیتی به حرفهایش نمی‌دهند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال اسم من ملک قسمت 161 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال اسم من ملک قسمت 162 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *