خلاصه داستان سریال ترکی بچه قسمت 14

همراهان گرامی در این بخش خلاصه قسمت 14 سریال بچه را برایتان اماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال بچه قسمت 14

آکچا، افه را سوار ماشین کرده تا با یکدیگر بروند.

شعله به او میگوید که باید در مقابل علی کمال، تظاهر کند که خودش افه را دزدیده و به زور او را برده است.

علی کمال در بیمارستان از آسیه علت آمدنش را می پرسد.

آسیه میگوید که آکچا حسن را زخمی کرده و سپس فرار کرده است.

او خودش را مقصر میداند که باعث این اتفاق برای حسن شده است.

همان لحظه، پرستار بیرون آمده و میگوید که باید به حسن خون تزریق کنند.

آسیه میگوید که گروه خونی او با حسن یکی است.

علی کمال از اینکه آسیه تا این حد به حسن کمک می‌کند، کلافه می شود.

امینه با علی کمال تماس گرفته و در حالی که چاقویی را پشت شعله میگذارد، به او خبر میدهد که به همراه آکچا و شعله در باغ هستند و از او میخواهد به آنجا بیاید.

او متوجه می شود که حسن نیز زنده است.

سپس بعد از قطع تماس، ماشین آکچا را قبل رفتن پنچر میکند تا او نتواند جایی برود.

شعله به شدت از امینه عصبانی می شود.

آکچا با امینه دعوا میکند.

امینه میگوید که این کار به صلاح او نیست و حالا که حسن زنده است، او و افه را راحت نخواهد گذاشت و اگر بفهمد که افه بچه اوست، برای زندگی و آینده افه نیز بد خواهد بود.

در خانه، مراد تصمیم دارد هر طور که شده از افراد حسن انتقام بگیرد.

او در حال مشروب خوردن است که عایشه به اتاق رفته و احوال او را به خاطر زخم هایش می پرسد.

او سپس بی مقدمه به مراد نزدیک شده و همدیگر را می بوسند.

همان لحظه، ملک به اتاق می آید تا برای مراد غذا بیاورد.

عایشه و مراد از یکدیگر فاصله می‌گیرند، اما ملک متوجه قضیه می شود.

وقتی عایشه بیرون می آید، ملک او را تهدید میکند که نباید به مراد نزدیک شود.

عایشه از اینکه بخاطر خدمتکار بودنشان باید محدود باشد شاکی است و خودش را لایق بهترین ها می داند.

آنها با یکدیگر بحث میکنند.

علی کمال به باغ می رود.

شعله میگوید که برای نجات جان آکچا از دست حسن اقدام کرده بود و آنها را به باغ آورده است.

علی کمال از اینکه شعله در این وضعیت افه را نیز همراه خودش آورده، عصبانی می شود.

در بیمارستان، وقتی پلیس برای پرونده حسن به سالن می آید، آسیه میگوید که آکچا او را مجروح کرده است.

کمی بعد، مدیر کلانتری با علی کمال تماس میگیرد و خبر میدهد که حسن از آکچا شکایت کرده است.

علی کمال نسبت به آکچا اظهار بی اطلاعی کرده و به سمت بیمارستان می رود.

شعله به همراه افه به خانه برمی‌گردد.

آسیه که از طریق ملک متوجه کار شعله شده است، این بار دیگر رفتار او را تحمل نکرده و بخاطر اینکه او قصد تحویل دادن افه به آکچا را داشت، او را از خانه بیرون میکند.

شعله با عصبانیت به علی کمال زنک زده و میگوید که باید با او صحبت کند.

آسیه نیزبه شعله میگوید که با او موافق است و هر دو باید با علی کمال صحبت کنند و او حقایق را بفهمد.

علی کمال در بیمارستان متوجه می شود که حسن از آکچا شکایت نکرده بلکه کار آسیه بوده است.

او خیالش راحت شده و پیش آکچا می رود.

افراد حسن نیز تو را تعقیب کرده و آدرس آکچا را پیدا میکنند.

شعله و آسیه به باغ می رسند.

شعله، علی کمال را در حیاط مشغول صحبت با آکچا میبیند و عصبی می شود.

آسیه با عصبانیت از شعله میخواهد که سریع تر جلو رفته و با علی کمال صحبت کند تا او نیز شعله را از زندگی اش بیرون کند.

شعله با دیدن علی کمال و آکچا در کنار هم، از روی حسادت سکوت کرده و ترجیح میدهد در مورد افه حرفی نزند.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قست سریال بچه لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال بچه قسمت 15 مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

2 دیدگاه‌

  1. نفس گفت:

    ممنون بخاطر اینکه خلاصه های فیلم هارو میزارید.
    ❤❤❤

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *