خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 52

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 52 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت 52

 

بهار جواب تلفنش را نمی دهد و کمی بعد برشان سر میز آنها آمده و درست وسط بهار و عارف می نشیند و وقتی از بهار می پرسد که در خانه جدید احساس راحتی می کند یا نه؟

بهار می گوید: «آره. میدونی چرا؟ چون دیگه کسی نیست تو خونه م مواد مخدر بذاره! »

برشان جا می خورد و سعی می کند به عارف توضیح بدهد که کار او نبوده و حتما بهار از حسودی اش این حرف ها را می زند و شاید هم کار جیدا بوده است!

بهار می گوید: «بچه ها دیدنت که جاساز کردیش تو خونه م. تو چجوری آدمی هستی؟ منو با دوتا بچه داشتی تو دردسر مینداختی! »

برشان رو به عارف می گوید: «عارف این زنه دروغ میگه فقط میخواد بین ما جدایی بندازه حسودیش میشه به عشق ما! »

عارف می گوید: «چه عشقی؟ خیال برت نداره! من کس دیگه رو دوست دارم. الانم برو گمشو! »

چشمان برشان پر از اشک می شود و با نفرت به بهار خیره می شود و بعد می رود.

کمی بعد جیدا روی صحنه می آید و شروع به خواندن می کند.

کمی بعد حکمت به انجا می آید و با دیدن سر و وضع جیدا روی صحنه می رود و می گوید: «اونایی که منو میشناسن میدونن که نباید روی حرف من حرف زد! پس الان همه ی مردای تو سالن باید پشتشونو به صحنه کنن! »

بعد برای اینکه کسی اعتراض نکند اسلحه اش را نشان می دهد.

بعد هم روبروی جیدا می نشیند و به او می گوید که خواندنش را شروع کند.

جیدا هم به ناچار شروع به خواندن می کند.

بچه ها به خاطر اینکه حوصله شان سر رفته به اتاقشان می روند تا بخوابند.

دوروک می ترسد و نیسان را هم می ترساند.

بچه ها با ترس به طرف اتاق شیرین می روند و او را در آغوش می گیرند و از او می خواهند که در اتاقش بمانند.

اما شیرین آنها را بیرون می کند و بچه ها به ناچار روی مبل می نشینند و دوروک بهانه می گیرد که دلش خانه شان را می خواهد و گریه می کند.

نیسان سعی می کند او را آرام کند.

شیرین به یاد می آورد که چهار سال پیش مدام به مدرسه نمیرفت و به محل کار سارپ می رفت تا او را ببیند.

سارپ او را به گوشه ای کشانده و گفته بود: «دیگه نیا اینجا. نمیخوام سوتفاهم برای بقیه پیش بیاد که من دارم با دخترای کم سن و سال لاس میزنم. من زن دارم و زنمم خیلی دوست دارم. »

همان موقع بهار همراه نیسان کوچک به مغازه آمده بود و شیرین بدون اینکه بهار او را ببیند فرار کرده بود و در خیابان به گریه افتاده بود…

شیرین با یادآوری این خاطره اشک می ریزد.

بعد از تمام شدن مراسم، حکمت به دنبال جیدا می افتد و از او فرصت دوباره می خواهد اما جیدا با قاطعیت می گوید: «من دیگه هیچ وقت به تو محتاج نمیشم. تموم شد. » و می رود.

وقتی عارف، بهار و انور و خدیجه را به خانه می رساند بچه ها می گویند که شیرین به آنها توجه نکرده است و دلشان خانه خودشان را می خواهد.

انور به شیرین خیره می ماند و به بچه ها می گوید: «کاش به من زنگ میزدین تا من به خاله تون بگم که باهاتون بازی کنه. »

نیسان می گوید: «به مامانمون زنگ زدیم. با گوشی خاله زنگ زدیم ولی جواب نداد. »

بهار تعجب می کند که متوجه زنگ آنها نشده و سراغ گوشی اش می رود تا آن را چک کند و درست همان لحظه غش می کند و سرش به لبه ی میز می خورد و بیهوش می شود.

شیرین هم با ترس گوشی بهار را برمی دارد تا شماره اش را پاک کند اما انور گوشی را از او می گیرد تا به آمبولانس زنگ بزند.

بچه ها به خاطر مادرشان با صدای بلند گریه می کنند و انور آنها را همراه شیرین به اتاقش می فرستد تا این صحنه را نبینند.

خدیجه و انور بالای سر بهار می نشینند و اشک می ریزند تا آمبولانس برسد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قست سریال زن لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 53 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *