خلاصه داستان سریال ترکی حکیم اوغلو قسمت 12

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال حکیم اوغلو قسمت 12 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال حکیم اوغلو قسمت 10

سریال حکیم اوغلو قسمت 12

آتش به امره پیام می دهد: مادرت زنگ زد سراغتو گرفت. امره سراغ آتش می رود و می گوید: «پیام دادین مامانم سراغمو گرفته اما مادر من ده ساله مرده. » آتش می گوید: «میدونم! ولی انگار هنوز درونته. میبینم که حسابی به مادر و پسره میرسی… کرم خونه شما هم تو بودی؟ الکلی خونه شما کی بود؟ » امره با ناراحتی سکوت می کند و به بهانه ای اتاق را ترک می کند.
آتش به کلینیک می رود. پیرزن برای گرفتن نتایجش آمده. آتش می پرسد: «این اواخر با کسی رابطه جنسی داشتین؟ » پسر پیرزن عصبانی می شود و معزز خانم می گوید: «متاسفانه 15 ساله نه! » پسر می گوید: «این نمیدونه چی میگه بابامو تازه هشت ساله از دست دادیم! » پیرزن برای پسرش چشم غره می رود و آتش می گوید: «سلفیس گرفتید. » پیرزن که خوب از این بیماری خبر دارد می گوید: «دست شوهرم درد نکنه!! اما جفتمون هم درمان شده بودیم. » آتش می گوید: «درمان 60 سال بیماریو مغلوب کرده و باکتری های ناقل بیماری داره حفره های مغزیتونو از بین میبره. اما با تزریق مداوم پنی سلین تو دو هفته این مشکل هم حل میشه. »
بیمار بعدی پسر کوچک و پدری هستند که پسر گلودرد دارد. آتش متوجه می شود پدر نمی تواند صحبت کند و پسرش توضیح می دهد: «بابام یه مدت قبل جراحی زانو شده و از اون روز به بعد نمیتونه حرف بزنه. » آتش از شنیدن این موضوع جا می خورد و می گوید: «نتایج آزمایش که اومد دوباره تشریف بیارین. »
آتش متوجه شده کرم به جای 18 سال، 15 ساله است. و با ناراحتی به او می گوید: «15 سن خیلی کمیه متوجه ای؟ بچه های سن تو میدونی چیکار میکنن؟ تو کمک لازمی نمیتونی بار به این بزرگیو به دوش بکشی. » کرم می گوید: «اما فقط منم که مواظب مامانمم. » آتش می گوید: «چیزی از مددکارای اجتماعی و بهزیستی شنیدی؟ » کرم با عصبانیت می گوید: «اگه برام گزارش رد کنی، ازت شکایت میکنم. این کارت نقض محرمیت تو و بیماره. »
بعد از سونوگرافی زینب می گوید: «کبدش فیبروزیس شده. » امره می گوید: «سیروز شده. کبدش از الکل از بین رفته! » زینب با دقت بیشتر می گوید: «عفونت بافتی داره. سرطانه. » وقتی این خبر به کرم می رسد گریه می کند و ناامیدانه مادرش را در آغوش می گیرد.
آتش فهمیده که زینب خیلی ناراحت است. پیش او می رود و دلیل این همه غم را می پرسد. زینب گریه می کند و می گوید: «من دوران دانشگاه عاشق شدم. بیست سالم بود که ازدواج کردیم. شش ماه طول کشید که گفتن سرطان تیروئید به مغزش رسیده. دکترا گفتن کاری از دستشون برنمیاد… قصه تلخ منم اینه. » آتش می گوید: «به نظر من ادامه هم داره. سرطان تیروئید شوهرت رو میشد یکسال قبل از مرگش تشخیص داد. که فکر میکنم خودت تشخیص داده بودی…وقتی آشنا شدین مریض بود. با این که میدونستی میمیره ازدواج کردین… » زینب گریه اش شدت می گیرد و تایید می کند.
امره به آتش می گوید که اگر گولای درمان نشود در عرض دو ماه به خاطر از بین رفتن کبد میمیرد. آتش می گوید: «شیزوفرنی داره. با این حال خیلی سخته تو لیست پیوندها باشه. مجبوریم عملش کنیم. » اورهان می گوید: «نمیتونیم چون تومور خیلی بزرگه. 6 سانته. »آتش نگاه معناداری به اورهان می کند و می گوید: «میتونیم چهار سانتیش رو برداریم مگه نه؟ »
اورهان با اتانول 95 درصد که به گولای تزریق می کند، سعی می کند حفره های سرطانی را به صورت گذرا خشک کند تا بتوانند با این کار نشان بدهند که تومور اندازه اش از 6 سانتی متر کوچک تر است.
آتش و امره در اتاق تنها هستند که امره می گوید: «اونی که تو خونه ما الکلی بود. مادرم بود. مامانم منو تو اتاق کار بابام زندونی میکرد و مست میکرد. حوصله م که سر میرفت کتاب های بابام رو زیر رو میکردم. بین کتب پزشکیش گم میشدم. اینجوری خلا درونمو فراموش میکردم. من برای خوب کردن مادرم نه برای پر کردن خلا درونم دکتر شدم… »
پدری که بعد از جراحی زانو دیگر نتوانسته بود حرف بزند برای گرفتن نتایج آزمایش پسر آمده. آتش نگاهی به او می اندازد و سریع امپولی به او تزریق می کند و می گوید: « به زودی وقتی بیاین اینجا مثل بلبل میخونین! »
ایپک متوجه شده که آتش تومور گولای را با کلک کوچکتر کرده و سرزنشش می کند اما آتش حق به جانب می گوید: «اگه نمیکردم عمل نمیشد! »
معزز خانم وقتی آتش را پیدا نمی کند، نامه ای را که برای او نوشته را به اورهان می دهد تا به دست آتش برساند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال حکیم اوغلو قسمت 12 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال حکیم اوغلو قسمت 13  مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *