خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 8

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 8 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 8

شب، زلیخا که از لو رفتن ییلماز میترسد و عکس او را روی روزنامه دیده بود ، به اصرار از ییلماز میخواهد که هر چه زودتر از آنجا بروند. ییلماز میگوید که تا آخر هفته، به محض گرفتن شناسنامه ها می روند‌.
صبح روز بعد، یکی از افراد ناجی که همه جا را به دنبال ییلماز میگردد، به ویلای یامان ها رسیده و با خانم بزرگ رو به رو می شود.

او سراغ ییلماز را از خانم بزرگ میگیرد و عکس او را نشان میدهد.

او در مقابل کنجکاوی خانم بزرگ میگوید‌‌ که ییلماز آدم کشته و سپس به همراه زلیخا متواری شده است. خانم بزرگ شوکه می شود اما با این حال به روی خودش نمی آورد و میگوید که او را نمی‌شناسد و آن مرد می رود.

زلیخا در حال تمیز کردن دست‌شویی است که دوباره حالت تهوع گرفته و حالش بد می شود.

او دستش را روی شکمش گذاشته و با ناراحتی نگران این است که در این وضعیت حامله نباشد. خانم بزرگ که داخل آمده، از لای در زلیخا را می‌بیند و متوجه حال بد او شده و حدس می زند که او باردار است.

فیلیز به پیشنهاد شرمین، به ویلا می آید تا زندگی جدید و بارداری اش را به رخ خانواده یامان بکشد. همه خدمتکاران با دیدن شکم برآمده فیلیز شوکه می شوند. فیلیز داخل رفته و سعی دارد خانم بزرگ را حرص بدهد.

خانم بزرگ با خونسردی از او پذیرایی می‌کند.فیلیز به بهانه پس دادن هدیه ای قدیمی به آنجا آمده است.

خانم بزرگ که میداند او به دلیل دیگری آمده، به فیلیز طعنه می زند و میگوید که او اگر واقعا خوشبخت بود، برای به رخ کشیدن چیزی به آنجا نمی آمد. فیلیز حرصش گرفته و از آنجا بیرون می آید.

غفور به چکوراوا رسیده و با هیجان، پیش خانم بزرگ آمده و ماجرا را تعریف میکند. او میخواهد ییلماز و زلیخا را از آنجا بیرون کند، اما خانم بزرگ به او میگوید که او نباید هیچ واکنشی نشان دهد و هیچکس نباید این موضوع را بداند تا زمانی که وقتش برسد. سپس قرآن درآورده و از غفور میخواهد قسم بخورد که این موضوع بین خودشان میماند.
خانم بزرگ نگران است که حالا با آمدن فیلیز، خبر حاملگی او همه جا پر شده و انگ عقیم بودن به دمیر زده خواهد شد. او نمیخواهد به هیچ وجه به اعتبار پسرش آسیبی وارد شود. او با یادآوری بارداری زلیخا، فکرهایی به ذهنش می رسد.

شب در خانه غفور، ثانیه سعی دارد از زبان غفور حرف بکشد، اما غفور چیزی در مورد ییلماز به او نمی‌گوید.

زلیخا غذای ییلماز را داخل سینی به اتاقش می برد و میخواهد در کنار او غذا بخورد. همان لحظه، گولتن با ذوق به اتاق ییلماز می آید و به زلیخا میگوید که دمیر او را به اتاقش صدا می زند.

ییلماز حرصش گرفته و میخواهد بداند دمیر با زلیخا چه کار دارد، اما گولتن چیزی نمی‌داند.

زلیخا از نشستن گولتن در اتاق ییلماز عصبی شده و به ناچار بیرون می آید. در اتاق دمیر، او کتابخانه بزرگش را به زلیخا نشان داده و به او کتاب برای خواندن پیشنهاد میدهد.
وقتی زلیخا بیرون می آید. ییلماز او را صدا زده و در مورد رفتن پیش دمیر از او سوال میکند.

زلیخا میگوید که دمیر برای مرتب کردن و نظافت کتابخانه او را صدا زده بود.

صبح، زلیخا در حال خوردن دمنوشی برای سقط حاملگی‌ احتمالی است.

خانم بزرگ به آشپزخانه آمده و با دیدن دمنوش زلیخا بی مقدمه از او سوال میکند که آیا او باردار است؟ زلیخا شوکه شده و لیوان از دستش می افتد.

ییلماز، دمیر را که قرار است برای یک هفته به هلند برود، به سمت فرودگاه می برد.

او هنگام برگشت، شناسنامه های آماده شده را از آدانا میگیرد. داخل شناسنامه، او و زلیخا هویت جدیدی دارند و زن و شوهرند.

ییلماز با خوشحالی به خانه آمده و می خوابد.

نیمه شب، خانم بزرگ که دو دل است، دل به دریا زده و با ژاندارمری تماس میگیرد.او ییلماز را معرفی میکند و کمی بعد، پلیس ها به خانه ریخته و دم اتاق ییلماز می روند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان قسمت 8 سریال روزگارانی در چکوروا   لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 9  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

  1. جبار گفت:

    سریال بابل و محافظ رو کی میزارین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *