خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 168

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 168 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 168

ایلماز با شنیدن خبر بارداری مژگان شوکه می شود.
زلیخا سه ساعت منتظر ایلماز می ماند و نگران و کلافه می شود. او مجبور می شود که برگردد. قبل از رفتن، سینه ریز چشم نظر عدنان را باز کرده و به درخت وصل می‌کند تا اگر ایلماز آمد، بداند که او آمده است.
ایلماز از بیمارستان بیرون آمده و به سرعت به سمت محل قرار می رود. او میبیند که زلیخا نیست و روی درخت سینه ریز را پیدا میکند.
شب در حیاط خانه، ایلماز با تکین صحبت میکند و با ناراحتی ماجرا را میگوید. او از اینکه درست زمانی که می‌توانست برود، با خبر پدر شدنش مجبور به ماندن شده بسیار ناراحت است. او به تکین میگوید که همیشه دوست داشته که پدر بشود و از این بابت خوشحال است، اما دلش میخواست که پدر بچه زلیخا باشد.
دمیر در خانه نگران شده و دنبال زلیخا میگردد. هولیا زیر چشمی او را زیر نظر دارد. کارگران مشغول جمع کردن میز و صندلی های مراسم هستند. کمی بعد، زلیخا از راه می رسد. او پنهانی و با حرص به گولتن می‌گوید که ایلماز نیامد. دمیر جلو آمده و سعی دارد از زلیخا چیزی نپرسد. زلیخا میگوید که عدنان را برای هواخوری بیرون برده و راه برگشت را گم کرده بود. سپس با طعنه میگوید که فرار نکرده بود. او به اتاقش می رود.
در خانه تکین همه سر میز شام هستند. کمی بعد زلیخا که خیلی نگران ایلماز است با خانه تماس میگیرد. ایلماز گوشی را جواب میدهد. زلیخا وقتی میبیند که حال ایلماز خوب است و صدای خنده های مژگان می آید، عصبی شده و تماس را قطع میکند. هولیا پیش زلیخا می آید و میگوید که خوب میداند که زلیخا قصد فرار دارد و نمی‌تواند او را مثل دمیر گول بزند. زلیخا از حرفهای هولیا کلافه می شود و به اتاق می رود. او ماجرای تلفن زدن به ایلماز را برای گولتن تعریف میکند و از ایلماز عصبانی است. گولتن به سمت کارخانه ایلماز می رود و آنجا از چتین سراغ ایلماز را میگیرد. چتین متعجب شده و می‌گوید که ایلماز خوب است. گولتن سریع می رود.
در خانه تکین، مژگان خبر بارداری خودش را به بهیجه و تکین می دهد. تکین تظاهر میکند که خبر نداشته و به آنها تبریک میگوید.
چتین دم خانه آمده و ایلماز را صدا می زند و ماجرای آمدن گولتن را میگوید. ایلماز علت را میفهمد و داخل می آید و میگوید که باید به کارخانه برود. تکین نیز تایید میکند که دستگاه خراب شده و ایلماز باید به آن سر بزند. مژگان که انتظار داشت امشب با ایلماز جشن بگیرد، پکر می شود. او میگوید که ایلماز اصلا بابت پدر شدن خود ذوق نکرده است. بهیجه او را دلداری داده و میگوید که او شوکه شده است.
ایلماز به ویلا رفته و گولتن را صدا می زند. همان زمان، اسب های اصطبل خانه دمیر مریض شده و همه آنجا مشغول می شوند. ایلماز از گولتن میخواهد که زلیخا را صدا بزند زیرا کار واجبی با او دارد. گولتن پیش زلیخا می رود، اما زلیخا حاضر به دیدن ایلماز نیست. گولتن پیش ایلماز می رود و ماجرا را میگوید. گولتن به زلیخا حق میدهد زیرا تصور نمی‌کرد که ایلماز بدقولی کند. ایلماز میگوید که دلیلی داشته و میخواهد با خود زلیخا صحبت کند و دلیلش را بگوید. از آنجایی که زلیخا راضی نمی شود، ایلماز می رود.
دمیر با هولیا به خاطر مریضی شدن اسب ها بحث میکند و هولیا از اینکه دمیر از رسیدگی او ایراد گرفته و او را بی عرضه میداند، عصبی شده و با دمیر قهر میکند. دمیر میخواهد با هولیا صحبت کند اما هولیا به او گوش نمی‌دهد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 168 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 169  مراجعه فرمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *