خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 262
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 262 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
گولتن برای خرید به مغازه ای می رود. زنهای انجمن در کافه مقابل مغازه نشسته اند و در مورد پخش کردن لباسهای دمیر توسط هولیا حرف می زنند. کمی بعد بهیجه نیز به آنجا می رود و شروع به بدگویی از زلیخا میگوید که در خانه یامان ها یک دیوانه زندگی میکند و ممکن است برای بچه ها نیز خطرناک باشد. گولتن حرفهای او را شنیده و به شدت عصبی می شود.
گولتن به خانه رفته و حرفهای بهیجه را به زلیخا منتقل میکند. او سپس از اینکه چرا زلیخا مژگان را لو نداده بود، از او گله میکند. زلیخا توضیح میدهد که اگر او میگفت که مژگان او را زده است، کسی حرفش را باور نمیکرد.
شرمین برای دیدن زلیخا به خانه آمده و از پشت در، حرفهای زلیخا و گولتن را شنیده و شوکه می شود. سپس داخل می رود و چیزی به روی خودش نمی آورد.
هولیا به همراه ایلماز و افراد او به شرکت دمیر می رود. او در حال نشان دادن شرکت به ایلماز است. دمیر متوجه شده و پایین می آید و از ایلماز میخواهد که از آنجا برود. هولیا میگوید که ایلماز را آورده تا شرکت را به او نشان بدهد، زیرا میخواهد سهامش را به ایلماز بفروشد.دمیر با شنیدن این حرف به شدت عصبی و شوکه می شود و ایلماز را تهدید میکند که حق چنین کاری ندارد. آنها با هم درگیر می شوند. سپس دمیر بیرون آمده و سراغ تکین می رود و با عصبانیت از او میخواهد که جلوی ایلماز را بگیرد. تکین که از این موضوع خبر نداشته، متعجب می شود. او به دمیر میگوید که اگر هولیا خودش فروشنده است، قضیه ربطی به دمیر ندارد. دمیر بیشتر عصبی شده و دوباره به شرکت برمیگردد. او شرمین را در اتاق خودش می بیند و با پرخاش از او میخواهد که از آنجا برود و میگوید که به او پولی نمیدهد. شرمین میگوید که او برای پول نیامده است و در مورد زلیخا میخواهد چیزی بگوید. سپس حرفهایی که شنیده بود را برای دمیر تعریف میکند و میگوید که مژگان زلیخا را با تیر زده و در واقع زلیخا خودکشی نکرده است. دمیر شوکه می شود. او سریع به کلانتری می رود و درخواست میدهد تا صاحب اسلحه را پیدا کند. پلیس استعلام میگیرد و دمیر متوجه می شود که اسلحه ای که زلیخا با آن مجروح شده، متعلق به ایلماز بوده است.
شب ، ایلماز و تکین در حیاط خانه هستند. تکین ایلماز را به خاطر قبول کردن خرید سهام هولیا سرزنش میکند و میگوید که نباید از بد بودن رابطه هولیا و دمیر سو استفاده کند. ایلماز میگوید که خود هولیا قصد فروش داشته و چنین پیشنهادی داده است. تکین میگوید که با این حال او نباید پیشنهاد را قبول میکرد.
مژگان آنها را برای شام صدا می زند و همگی سر میز شام می روند.
یک نفر پیش آنکارایی ها آمده و با تهدید میگوید که رییس از آنها سند زمینهایی که باید بخرند را میخواهد. آنها با ترس میگویند که نتوانستند چیزی بخرند، زیرا تکین مانع آنهاست. آن مرد به آنها اسلحه میدهد تا از دور، تکین را هدف قرار داده و بکشند.
دمیر با عصبانیت به خانه تکین می رود. او رو به مژگان میگوید که خبر دارد او قصد کشتن زلیخا را داشته است. ایلماز از او میخواهد که تهمت نزند. دمیر برگه استعلام اسلحه را به ایلماز نشان میدهد. همه شوکه شده و مژگان نیز هول می شود.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 262 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 263 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم