خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 78

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 78 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 78

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 78

هولیا پیش غفور می رود و در مورد سعید از او سوال میکند. غفور می‌گوید که او علیرضا را پیدا کرده بود اما بخاطر خواسته دمیر به او نگفته بود، همچنین روزی که مغازه علیرضا را پیدا کرده بود سعید را نیز آنجا دیده بود و دمیر نیز در جریان بوده است.

هولیا متوجه می شود که سعید برای تکین نیز کار می‌کرده و حدس می زند که دمیر بخاطر چنین مسأله ای قصد کشتن سعید را داشته است. هولیا از غفور میخواهد که او را پیش علیرضا ببرد.

در زندان، دمیر به زندانیانی رسیدگی کرده و غذاهای خوب برای آنها میگیرد. زندانیان خوشحال شده ‌و مدام از او تشکر میکنند.

علیرضا در حال اسباب کشی است که هولیا سر می رسد. علیرضا به هولیا میگوید که دمیر به دیدن او آمده و خبر داده است که تکین از زندان آزاد شده و بخاطر شهادت دروغ میخواهد او را بکشد ، برای همین از علیرضا خواسته که آنجا را ترک کند.

هولیا با شنیدن این حرفها شوکه می شود اما به روی خودش نمی آورد. چتین که از طرف تکین به محله علیرضا آمده و او را زیر نظر داشته، با تکین تماس میگیرد و خبر میدهد که هولیا به آنجا آمده و با علیرضا صحبت کرده است.

زلیخا که در خانه تنها مانده، با صباح الدین تماس میگیرد و میخواهد او را ببیند.

او بیرون می رود و با صباح الدین درد دل میکند و میگوید که نمی‌تواند ایلماز را فراموش کند.

صباح الدین میگوید که او میتواند از دست هولیا راحت باشد و اگر بخواهد برود، هولیا و دمیر زندگی او را نابود می‌کنند.

ایلماز شام گرفته و به بیمارستان می رود و به همراه مژگان و همکاران او دور هم شام می‌خورند.

در خانه، نعمت، پرستار عدنان متوجه می شود که او تب دارد.او سریع عدنان را به بیمارستان می برد.

کمی بعد، وقتی هولیا به خانه می رسد، با دیدن اتاق خالی زلیخا و نبود عدنان، تصور میکند که او به همراه بچه فرار کرده است.

او از همه میخواهد که خانه را بگردند. سپس با عصبانیت سوار ماشین می شود و با غفور به سمت خانه تکین می رود.

در بیمارستان، مژگان به عدنان رسیدگی میکند و به او سرم می زند. ایلماز که میفهمد او بچه زلیخا است، پیش او می آید.

زلیخا به خانه می رود و سراغ عدنان را میگیرد. ثانیه میگوید که همه تصور می‌کردند عدنان پیش اوست.

زلیخا هول می شود و با نگرانی به دنبال بچه می گردد. او با دیدن دستمال‌های خیس در اتاق حدس می زند که بچه مریض شده است و سریع به سمت بیمارستان می رود. او وقتی ایلماز و مژگان را کنار عدنان میبیند، سریع جلو رفته و او را بغل میکند.

در خانه تکین، هولیا با عصبانیت از او میخواهد که جای زلیخا را به او بگوید.

تکین میگوید که او آنجا نیست اما هولیا باور نمیکند. کمی بعد ایلماز به خانه رسیده و میگوید که زلیخا و بچه در بیمارستان هستند.

زلیخا به خانه برمی‌گردد. هولیا پیش او رفته و به خاطر اینکه او فرار نکرده است از او تشکر میکند.

زلیخا میگوید که او چنین کاری با دمیر نمیکند زیرا دمیر عدنان را نجات داده است، و از هولیا میخواهد که انقدر به او شک نداشته باشد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 78 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 79  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *