خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 319
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 319 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
شب در بین جمعیت وقتی که گولتن فادیک را بدون لباس عروس میبیند، پیش او می رود و فادیک موضوع را به او میگوید. گولتن ناراحت شده و او را دلداری میدهد.
آخر مراسم، همه هدیه های خود را به عروس و داماد میدهند و به لباس آنها طلا وصل میکنند و سپس آنها را راهی خانه شان میکنند.
نیمه شب بعد از مراسم، فکرت پنهانی به شرکت دمیر رفته و قفل در را با سیم باز میکند و وارد اتاق او می شود. او یک نامه را که متعلق به عدنان بوده و در قدیم برای مادر او نوشته بود ، روی میز دمیر میگذارد.
در خانه چتین قبل از اینکه تور گولتن را کنار بزند، یک تکه طلا به او هدیه میدهد. سپس از او به خاطر بودنش تشکر میکند و از اینکه بالاخره به یکدیگر رسیده اند خوشحال است. او پیشانی گولتن را می بوسد.
در خانه غفور از ثانیه به خاطر همه خوبی هایش تشکر میکند و احساساتی می شود.ثانیه نیز ابتدا از بدی های غفور گله میکند، اما از دوست داشتن او تعریف میکند.
تکین در خانه بیدار مانده و منتظر آمدن فکرت است. هنگامی که فکرت می آید، تکین میخواهد با او صحبت کند. تکین غیر مستقیم از مشکلات حرف زده و سپس از درگیری و دغدغه های فکرت می پرسد. فکرت متوجه منظور تکین نمی شود. تکین از او میپرسد که آیا با کسی دشمنی دارد، فکرت انکار میکند. تکین بی مقدمه از فکرت میپرسد که چرا سنگ قبر عدنان را شکسته است. فکرت جا میخورد. او میگوید که عدنان آدم بدی بوده و در حق همه آنها ظلم کرده و هولیا را از چنگ تکین درآورده بود و همه را اذیت میکرد. تکین میگوید که بی حرمتی به متوفی کار ناپسندی است و حرفهای او قابل توجیه نیست. او باور نمیکند که فکرت فقط به این دلایل چنین کاری کرده باشد ، اما فکرت دوباره حرفهای خود را تکرار میکند و خودش را نسبت به عدنان عصبانی نشان میدهد. تکین دیگر چیزی نمیگوید.د
صبح روز بعد، ثانیه بیدار شده و سریع میخواهد برای گولتن و چتین صبحانه حاضر کند. خدمتکار خبر میدهد که زلیخا خودش صبحانه را حاضر کرده است. ثانیه خوشحال می شود. گولتن و چتین آمده و همراه ثانیه و غفور به سمت عمارت می روند. میز صبحانه در حیاط است و زلیخا میگوید که امروز را مهمان آنها هستند و همگی دور هم صبحانه میخورند. فادیک از اینکه راشید او را قال گذاشته است ناراحت است. زلیخا او را کنار خودش می نشاند. دمیر سر میز از خوبی های زلیخا و کارهایی که در حق عمارت و چکوراوا می کند حرف می زند.
دمیر سپس به زلیخا میگوید که باید به مزارع سر بزند و از او میخواهد که به شرکت برود و برگه هایی را امضا کند.
زلیخا بعد از صبحانه به شرکت می رود. او در اتاق دمیر نامه را میبیند و آن را میخواند. داخل نامه از طرف عدنان نوشته شده است که آنها فقط یک رابطه ای داشته اند و اصلا معلوم نیست که آن پسر بچه چه کسی است و انکار میکند که پسر او باشد. سپس از مادر بچه خواسته است که دیگر مزاحم او نشود و او فقط یک پسر دارد و آن هم دمیر است.
زلیخا با خواندن نامه شوکه می شود.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 319 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 320 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.