خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 34

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 34 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 25

سریال ستاره شمالی قسمت 34

ییلدیز سردش شده و کوزی می گوید که به عنوان یک مرد می تواند او را گرم کند. ییلدیز لبخندی می زند و می گوید که بهتر است برگردند، ولی کوزی یاد آور می شود که او دزدیده شده است.ییلدیز می گوید :« پس من در کلبه می خوابم و تو هم‌ یا همینجا یا داخل کشتی بخواب.». ییلدیز به داخل کلبه می رود و به حرفهای کوزی اهمیتی نمی دهد.کوزی کنار آتش می خوابد.
مدتی بعد کوزی به اتاق ییلدیز می اید و لحافش را رویش می کشد.ییلدیز بیدار می شود.کوزی از او اجازه می گیرد که آنشب،همانجا کنارش باشد.او به دیوار تکیه می دهد ‌که‌ همانجا بخوابد.
پنبه محکم یک سیلی به دکتر جهان ،که‌ روی مبل است،می زند و او بیدار می شود. دکتر جهان گیج و‌ متعجب می پرسد که کجا هست؟ پنبه می گوید که خانه‌ او‌ است و دزدیده شده است.دکتر می گوید که اگر او را ول نکند،به پلیس زنگ می زند.
در کلبه، کوزی خوابش نمی برد.ییلدیز هم نخوابیده،اما چشمانش را بسته است.
کوزی سر صحبت را باز می کند و‌ سعی می کند ییلدیز اجازه بدهد که او را ببوسد،اما ییلدیز می گوید که قبل از ازدواج‌ نمی شود‌ و کوزی را از اتاق بیرون می کند.
امینه و‌ شرف، با قمر وسایل را جمع کرده اند و می خواهند به خانه زمستانی بروند که امینه و فریده آنجا می آیند. آنها خوشحال می شوند.فریده می گوید که آمده اند تا پیش آنها بمانند. شرف هم با روی باز از آنها استقبال می کند و آنها را بغل می کند و‌ می گوید که :«از این به بعد ما بطور خانوادگی زندگی می کنیم.»
صبح‌ کوزی و ییلدیز برمی گردند.کوزی می خواهد بداند که آیا ییلدیز از برنامه دزدیده شدنش راضی است یا نه؟ ییلدیز جواب مثبت میدهد.کوزی می خندد و می گوید که :«پس باز هم می توانیم تکرارش کنیم.»
صفر آنها را می بیند و با دلخوری از ییلدیز می پرسد که از دیروز تا حالا کجا بوده و‌ چرا گوشی اش خاموش است؟ ییلدیز می گوید که یک سفر کوچک رفته‌اند و‌ شارژ نداشته است ‌
صفر از کوزی گله می کند که پیش او نرفته‌ و با ییلدیز به سفر رفته است.او‌ می گوید که:« من هم دوست تو بودم و مثل ییلدیز مرا هم رها کردی.» صفر به ییلدیز می گوید که :«پدر می خواهد که از این به بعد در خانه ساحلی زندگی کنی‌.» ییلدیز می رود و کوزی آدرس خانه ساحلی را از صفر می پرسد و او می گوید که با او قهر است.
کوزی به هتل پیش شعله می رود تا در مورد برنامه طلاق صحبت کنند.شعله به او می گوید که خسته بنظر می رسد.کوزی می گوید علتش را خستگی نمیداند و می گوید که دیشب زیباترین ستاره را تماشا کرده است. کوزی برای‌ انجام کارهای طلاق و پیش وکیل رفتن تاکید می کند که زودتر فرم ها را پر کنند.شعله می گوید :«بهتر است عجله نکنیم و من متوجه شده ام که هنوز مرا دوست داری.من طلاق نمی خواهم.»کوزی میپرسد که حتما آن مرد،او را ترک کرده است؟ شعله جواب منفی داده و تاکید می کند که خودش او را ترک کرده است.
گوکچه با خشم میاید و از کوزی می پرسد که چرا علت ترک کردن آن مرد را نمی پرسد؟ و اضافه می کند که:« مادرم هنوز هم تو را دوست دارد.»کوزی با خونسردی می گوید که دیگر شعله را دوست ندارد. گوکچه با فریاد می گوید :«شما از هم جدا نمی شوید،به همدیگر زمان می دهید،تا تو دوباره عاشق مادرم شوی» گوکچه می گوید که اگر آنها نتوانند به توافق برسند که یک خانواده باشند،هردوی آنها را ترک می کند.
شعله علت طلاق نگرفتنش را آماده نبودن دخترها عنوان می کند،اما کوزی عقیده دارد که سرانجام گوکچه هم عادت خواهد کرد.او از شعله می خواهد که برگه های درخواست طلاق را امضا کند.
پنبه با خوشحالی برای دکتر میز چیده و از او پذیرایی می کند.در این موقع شرف و امینه و بقیه وارد آنجا می شوند.شرف ناراحت و عصبانی می شود و از پنبه می پرسد که دکتر اینجا چکار می کند؟ پنبه می گوید که :«او می خواهد به خواستگاری بیاید و دامادت شود.» دکتر جهان بهت زده می شود.
ییلدیز به خانه ساحلی می رود.ناهیده به او زنگ می زند و می گوید که نمی‌گذارد او تنها باید و پیشش می رود. موقع رفتن ناهیده،کوزی آنجا میرود و می خواهد که با هم حرف بزنند.
قمر،فریده و امینه را به اتاق هایشان راهنمایی می کند.
کوزی موضوع طلاق نگرفتن شعله و حرفهای گوکچه را برای ناهیده تعریف می کند و می گوید که گوکچه تحت تاثیر مادرش است و او نمی داند چه کار کند.ناهیده او را دلداری می دهد و وعده می دهد که او را از این وضعیت نجات می دهد.کوزی تاکید می کند که نمی خواهد ییلدیز را از دست بدهد.ناهیده نظرش این است که ییلدیز نباید این موضوع را بفهمد چون در آن صورت به کوزی نزدیک نمی شود.کوزی می گوید ‌که اگرچیزی را از ییلدیز مخفی کنند،او را نخواهد بخشید.ناهیده در مورد خوش قلبی ییلدیز حرف می زند و تأکید می کند که ییلدیز اگر این وضعیت را بفهمد ،باز هم عشقش را دفن خواهد کرد.کوزی بناچار قبول می کند.ناهیده سفارش می کند که او مراقب گوکچه باشد و خودش هم ییلدیز را کنترل می کند که با گوکچه تماسی نداشته باشند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 34 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 35 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *