خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 63

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 63 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 25

سریال ستاره شمالی قسمت 63

ناهیده و صفر و ییلدیز بسرعت به کوچه می روند.
کوزی در کوچه روی زمین نشسته و به دیوار تکیه داده است.ییلدیز دستپاچه است و به صفر می گوید که امبولانس خبر کند.کوزی می گوید که زخمش سطحی است و اگر بیمارستان برود، یاشار به دردسر می افتد.صفر می گوید که دکتر را به خانه می آورند تا مشکل را حل کند.آنها با هم با احتیاط کوزی را بلند کرده و به خانه می اورند.صفر می خواهد به دکتر زنگ بزند که یاشار و حنیفه وارد می شوند.یاشار در حالیکه اسلحه‌ در دست دارد،‌او را می بیند و می پرسد گه آنجا چکار دارد.؟ ییلدیز با عصبانیت می گوید که او خودش کوزی را زخمی کرده است و حالا کوزی خونریزی دارد.حنیفه می پرسد که چرا او را بیمارستان نمی برند؟ ییلدیز می گوید برای اینکه کوزی نخواسته یاشار به دردسر بیفتد.یاشار رضایت می دهد که دکتر بیاورند و بعد به خانه خودش ببرند.
فریده و گوکچه و امینه بخاطر پنبه ناراحت هستند.امینه می گوید که پیش مادرش می رود.فریده می گوید که اینکار بیفایده است و باید منتظر مادر بزرگ بمانند.قمر با عجله پیش آنها می آید و می گوید که خبر مهمی دارد.آنها می گویند که از مسایل خبر دارند و جلو چشمان آنها اتفاق افتاده است.قمر با تعجب ماجرا را می پرسد.دخترها آمدن شعله را با مامور پلیس و بردن پنبه را تعریف می کنند.قمر ، شعله را فرصت طلب می خواند.امینه می گوید که وقتی یبلدیز و پدرش به همدیگر برسند، دیگر کاری از او ساخته نیست.فریده می گوید که مادرش اینکارها را می کند تا ییلدیز و کوزی آشتی نکنند و خودش با کوزی آشتی کند.گوکچه اضافه می کند که ممکن است پنبه قربانی شود اما پدرش و ییلدیز بهم رسیده اند.
قمر با ندامت می گوید که آنها بهم نرسیدند. دخترها می گویند که آنها امشب قرار داشتند.قمر ماجرای رفتن به آنجا و دستگیری آنها را توضیح داده و می گوید که بویراز او را تحت فشار قرار داده است.دخترها او را سرزنش می کنند که باعث شده زحمتهای آنها به باد برود و از قمر ناراحت می شوند.
کوزی روی مبل دراز کشیده و منتظر دکتر جهان هستند.بویراز آنجا می آید و به او می گویند که یاشار او را زده و زخمی کرده است.صفر به بویراز پرخاش می کند و می گوید که همه این اتفاقات تقصیر او است که نردبان را برداشته است.بویراز منظورش را از آن کار، فقط شوخی کردن می داند. ییلدیز با عصبانیت جلو بویراز رفته و سیلی محکمی به او می زند و می گوید که اگر کوزی زخمش مهمتر بود یا می مرد، چکار می کرد؟ بویراز از کوزی عذر خواهی می کند اما کوزی می گوید که بخاطر آمدن او به کلبه ، حسابش را خواهد رسید.صفر از موضوع کلبه خبر ندارد و می پرسد که در کلبه چه شده است؟ بویراز از خواباندن همه می خواهد حرف بزند که ییلدیز به او تشر می زند.صفر به ناهیده مشکوک می شود.کوزی می گوید که او تیر خورده و آلان وقت این حرفها نیست.
حنیفه ،‌یاشار را بخاطر تیر زدن به کوزی سرزنش می کند و می گوید که اگر تیر به قلبش می خورد، او قاتل می شد.یاشار که به خودش آمده، از اینکه دوباره اسلحه دست بگیرد، توبه می کند.
حنیفه می خواهد به امینه خبر بدهد ولی یاشار مانع شده و می گوید که او محله را خبردار می کند.
در این موقع صدای آژیر پلیس می آید‌.حنیفه فکر می کند که کوزی او را به پلیس لو داده است و به او می گوید که فرار کند.یاشار با ناراحتی با اسلحه اش پیش کوزی می رود و شاکی می شود که او را به پلیس لو داده است.یاشار به بویراز می گوید که پسر بزرگ بودن آسان نیست و الان نوبت او است که جرم پدرش را به عهده بگیرد.بویراز با ناراحتی می پرسد که پس تکلیف قمر چه می شود؟ در این موقع صفر پیش یاشار می آید و می گوید که شایداو فرزند نور چشمی نباشد اما وفادار ترین است.و او حاضر است که جرم را به عهده بگیرد.یاشار متاثر می شود.صفر اسلحه را از یاشار می گیرد.ناهیده عصبانی شده و اسلحه را از صفر می گیرد و می گوید که نمی گذارد او به زندان برود.ییلدیز می گوید که کوزی شکایت نمی کند.
دو مامور با حنیفه آنجا می آیند. مامور پلیس اعلام می کند که برای بردن ناهیده کادی اوغلو آمده است و اتهام او ،‌دزدیدن و شکنجه است.ناهیده اعتراف می کند که زن سابق کوزی را دزدیده است و مامورین او را می برند.یاشار و حنیفه غرغرکنان از آنجا می روند.
کوزی به ییلدیز می گوید که او را به اتاق خودش ببرد.ییلدیز اینکار را می کند و کوزی سعی می کند ییلدیز را راضی کند که او را ببوسد.وقتی که ییلدیز قبول می کند، باز بویراز سرزده وارد اتاق می شود و می گوید که دکتر جهان آمده است.دکتر کوزی‌ را معاینه کرده و می گوید که زخمش سطحی است و آن را پانسمان می کند.بعد از رفتن دکتر، دوباره کوزی می خواهد ییلدیز را ببوسد که صفر وارد اتاق می شود و با ناراحتی از کوزی می خواهد که به شعله زنگ بزند تا شکایتش را پس بگیرد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 63 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 64 مراجعه فرمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *