خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 42

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 42 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 25

سریال ستاره شمالی قسمت 42

آقا روحی،کوزی را پیش یک گاو وحشی که در انباری بسته شده، می برد.فاطمه و صفر هم آنجا هستند.
کوزی به صفر می گوید که تلفنش را در بیاورد تا به ییلدیز نشان بدهد.صفر پیش کوزی می رود.
صفر به او پیشنهاد می کند که از خیر
اینکار بگذرد و یک دختر مو قرمز دیگری پیدا کند،اما کوزی میگوید که او فقط یبعلدیز را می خواهد.
کوزی به گاو نزدیک شده و درحالیکه با گاو حرف می زند،بالای سکو می رود و او را نوازش میکند و سرانجام سوارش می شود.صفر آنلاین به ییلدیز و ناهیده نشان می دهد.همه تعجب می کنند. کوزی خطاب به ییلدیز می گوید که مثل همین گاو،
او را هم اهلی خواهد کرد.
کوزی از ییلدیز می پرسد که امتحان بعدی چیست؟ ییلدیز می گوید که باید به دیدن پدرش برود و از دماغ او مو بکند.کوزی می پذیرد و با صفر به
بیمارستانی که یاشار بخاطر شکستن دنده هایش بستری هست، می روند.
آنها با پوشیدن لباسهای بیمارستان، وارد اتاق یاشار می شوند.او خواب است و کوزی با کندن یک تار مو، موفق می شود.صفر با گوشی اش به
ییلدیز نشان می دهد.ییلدیز می گوید که امتحان بعدی باید در حضور خودش انجام شود‌
در خانه امین،عمر و عثمان مشغول تماشای فیلم هستند.فریده و مینه غذا درست می کنند.موقع غذا خوردن،در می زنند.امین در را باز
می کند.او بویراز را می بیند که حال خوبی ندارد و بیهوش شده و میافتد.
همگی او را داخل خانه می آورند و بعد از به هوش آمدن بویراز،مشکلش را جویا می شوند.بویراز میگوید که بیماری سوزاک دارد.در این موقع،قمر وارد خانه می شود.او آن حرفها را می شنود و عصبانی شده و شروع به کتک زدن بویراز می کند.
گوکچه می گوید که اول باید او را بیمارستان ببرند که درمان شود و بعد از آن مجازاتش کنند. آنها بویراز را به بیمارستان می برند.
کوزی با صفر پیش ییلدیز و ناهیده می روند.کوزی با خوشحالی از موفق شدنش،می پرسد که امتحان بعدی چیست؟ ییلدیز می گوید که باید اندازه صبر و اعصابش را امتحان کند.او و صفر باید به همدیگر سیلی بزنند.آنها اینکار را آنقدر انجام می دهند که هر دو از حال می روند.
بویراز در بیمارستان بستری است و همه در اتاقش هستند.قمر می گوید که به بویراز اعتماد دارد.دکتر جواب آزمایشات را می آورد و می گوید که بویراز هیچ مشکلی ندارد و مرخص می شود.بویراز به قمر می گوید که زودتر عقد کنند.او پیشنهاد می کند که با هم به استانبول بروند.
مینه با آیپر و دکتر جهان و پنبه ،وارد طلا فروشی می شوند و پنبه می خواهد حلقه نامزدی بخرد.
دکتر جهان انواع بهانه ها را آورده و طفره می رود. پنبه دلخور می شود و فکر می کند که او قصد انصراف از نامزدی دارد.آیپر می گوید که اینطور
نیست و دکتر کمی وسواس دارد.
پنبه با پرو کردن لباس عروس،می گوید که بهتر است از نامزدی منصرف شده و هرچه زودتر،یکسره ازدواج کنند.دکتر جهان غش می کند .
در خانه، ییلدیز درباره امتحان آخر،می گوید که این مرحله مهم و‌ ضروری است.
در این مرحله کوزی باید زودتر از شعله طلاق بگیرد.کوزی می گوید که او هم قصدش همین است و اگر ییلدیز آن توافق نامه را پاره نکرده بود،شاید او حالا یک مرد مجرد بود.
ییلدیز می گوید که بعد از جدایی از شعله،می تواند پاسخ مثبت بدهد.
کوزی دلخور می شود و می گوید که ییلدیز ،اینهمه امتحان گرفته که جواب مثبت بدهد،اما حالا مقابلش سنگ می اندازد.کوزی با دلخوری می رود. او به شعله زنگ میزند و‌ می گوید که زودتر توافق نامه جدید را امضا کند.
شعله قبول نمی کند و می گوید که این موضوع ،برای عشقش اصلا مهم نیست‌ و باید از آن فرصتی که داشتند، استفاده می کردند.شعله راضی به طلاق نمی شود.کوزی می گوید که در این صورت،از او شکایت می کند. شعله هم می گوید که او هم می تواند به اتهام خیانت در زمان متاهلی،از کوزی شکایت کند.
در خانه کوزی را می زنند.کوزی می بیند که چتین آمده و می گوید که باید با هم حرف بزنند.چتین ادعا می کند که مدارک مهم وکافی درباره شعله دارد که براحتی می تواند ثابت کند که شعله در سه سال قبل،به کوزی خیانت کرده و او می تواند از شعله جدا شود.چتین از کوزی می خواهد که بین او و فریده دخالت نکند و بگذارد دخترش تصمیم بگیرد. در این موقع ، ییلدیز از آنجا رد می شود و حرفهای آنها را می شنود.
کوزی چتین را از خانه بیرون می کند و حرفهایش را قبول نمی کند.
شعله در اتاقش است و انتظار دارد که کوزی برای صحبت با او بیاید.در می زنند و‌ او می بیند که چتین است.چتین به او می گوید که باید با هم حرف بزنند.چتین منظورش را از آمدن به انجا،کمک برای دادگاهش عنوان می کند.شعله می گوید که قصد طلاق ندارد.چتین درباره مدارکی صحبت می کند که می تواند باعث سرعت طلاق شود.چتین می گوید که اگر او‌ در مورد فریده رضایت بدهد،آن مدارک را از بین می برد.شعله محکم توی صورتش می زند و جوابش را می دهد.
ییلدیز پیش کوزی می آید و می گوید که برای کمک کردن آمده است. ییلدیز می گوید که خودش می داند که کار سختی است،اما چاره ای ندارد.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 42 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 43 مراجعه فرمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *