خلاصه داستان سریال ترکی شعله های آتش قسمت 44

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 44  را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال شعله های آتش قسمت 1

سریال شعله های آتش قسمت 44

وقتی رویا و عمر شبانه و دست در دست وارد محله می شوند، رویا سعی می کند وسط خیابان لبان او را ببوسد. عمر عقب می کشد و می گوید: «چیکار میکنی رویا؟ اینجا محله ست. » رویا با ناراحتی می گوید: «فقط به خاطر حرف مردم؟ » و جلو جلو راه می افتد. عمر از پشت دستان او را می گیرد و وارد کوچه بغلی می کند و رویا را می بوسد. همان لحظه آنها اوزان و جمره را می بینند. عمر به سمت اوزان می رود و از دخترها می خواهد به خانه برگردند. وقتی رویا در را باز می کند، با پدرش روبرو می شود و خیلی خوشحال می شود.
صبح موقع صبحانه، کنعان می پرسد: «دیروز با کی بیرون بودی رویا تا اون وقت شب؟» رویا لبخند میزند و می گوید: «میخوای راستشو بگم یا یه چیزی که زیاد عصبانیت نکنه. » کنعان لبخند میزند و می گوید: «راستشو بگو. » رویا اسم عمر را می اورد و قیافه کنعان توی هم می رود و از سر میز بلند می شود. رویا با ناراحتی دنبالش می رود و می گوید: «بابا چرا چیزی نمیگی؟ » بعد از چند دقیقه کنعان می گوید: «نمیگم برای این که فهمیدم درموردش اشتباه میکردم. اون پسر جوونمرد و عاقل و خوبیه. » رویا هم لبخند میزند و خوشحال می شود.
وقتی اوزان در مورد قضیه نزول خواری به عمر می گوید، عمر تصمیم می گیرد به مکان طرف حمله کند تا حساب کار دستش بیاید. اما اوزان می گوید: «باید پولشو جلو روش پرت کنم! مجبورم برم پیش عموم. » عمر می گوید: «ولی تو امکان نداشت به اون مرد رو بندازی.» اوزان با ناراحتی سرش را پایین می اندازد.
جمره به شهربازی می رود و بلیط هم می گیرد اما وقتی به چلبی زنگ میزند تا گونش را بیاورد، چلبی می گوید که گونش مریض شده و نمی تواند این کار را بکند. جمره که خوب میداند چلبی دروغ می گوید، راه می افتد تا خودش دنبال دخترش برود. او وقتی به خانه چلبی می رسد و وارد اتاق گونش می شود، می بیند که واقعا مریض است و تب دارد. چلبی بالای سر جمره می ایستد و به او خیره می شود. گونش به مادرش می گوید: «مامان پیشم میمونی؟ » جمره که دلش طاقت نمی اورد او را با این حال تنها بگذارد، قول میدهد تا وقتی حالش بهتر بشود پیشش بماند و چلبی از شنیدن این موضوع لبخند میزند.
عدنان سراغ کنعان که قصد فرار دارد می رود و او را می گیرد.
از طرفی طبق قرار قبلی، رویا به خانه ی عمر می رود. عمر هم از قبل میز رمانتیکی برای او چیده. اما همان موقع در خانه به صدا در می آید و وقتی عمر در را باز می کند با اسکندر روبرو می شود. اسکندر با دیدن رویا جا می خورد اما بعد رو به او می گوید: «در مورد باباته! » عمر از او می خواهد سکوت کند که اسکندر می گوید: «نکنه تو میدونستی؟ میدونستی و به رویا نگفتی آره؟ آدمی که بهش اعتماد داری اینه رویا؟ » رویا نگاهی به عمر و نگاهی به اسکندر می اندازد و می گوید: «یعنی چی؟ » اسکندر می گوید: «بابات تو آتیش سوزی دست داشته و با ما همکاری کرده!» رویا ناباورانه به او خیره می شود. اسکندر خانه را ترک می کند و رویا به عمر با ناراحتی می گوید: «کی میخواستی بهم بگی عمر؟ حساب اینو بعدا جدا ازت میپرسم! » و می رود که با اسکندر روبرو می شود. اسکندر از او می خواهد سوار ماشین بشود تا صحبت کنند و وقتی در را باز می کند کنعان هم داخل است. عمر از دور این صحنه را می بیند و وقتی رویا با جدیت از پدرش می خواهد که از ماشین پیاده بشود، لبخند میزند. رویا همراه پدرش از اسکندر فاصله می گیرند و وقتی عمر جلو می رود، رویا می گوید: «من قصد پا پس کشیدن ندارم. » عمر با افتخار به او خیره می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 44 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال شعله های آتش قسمت 45 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *