خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 60

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 60 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 60

در طول موقعی که عزیز در دادگاه و فریده با نگرانی بیرون از دادگاه منتظر نتیجه هستند، آلتان جای شوکری را پیدا کرده و او با خود به سمت دادگاه می برد.

کرم هم یکی دیگر از آدم های آن شب را گیر می آورد و نجمی هم به همراه تکین شخص سوم را پیدا می کنند. بعد از دیدن این مدارک، عزیز از جرمش تبرئه شده و آزاد می شود.

کرم با دیدن او به سمتش می رود و در آغوشش می گیرد و می گوید: «کی میدونه من چه بلاهایی باز سرت میارم! » و می رود.

بعد عزیز متوجه فریده می شود و به رویش لبخند می زند و از آلتان می خواهد تا فریده را به شرکت برساند و خودش به دیدن سلطان می رود.

فریده از آلتان می خواهد تا امشب را برای عزیز شام سورپرایز ترتیب دهند. او امینه را هم صدا می کند تا کمکشان بکند.

از طرفی هم نهیر بعد از شنیدن خبر تبرئه شدن عزیز، تصمیم می گیرد او را برای شام دعوت کند.

عزیز به محض رسیدن به خانه به دیدن سلطان می رود و او را در آغوش می گیرد و همه چیز را برای او در حالی که فیرات هم کنارشان است تعریف می کند. فیرات می فهمد که تمام مدت عزیز بی گناه بوده…

کرم هم همراه جیلان به خانه ی آنها می رود تا به دیدن آنیتا برود. او از آنیتا می خواهد تا با هم بیرون بروند که هوایی عوض بکند.

حصیبه وقتی می شنود کرم قصد دارد آنیتا را بیرون ببرد، زیرلب می گوید: «بره دیگه برنگرده انشاالله! » کرم انگار که صدای او را شنیده نگاه بدی به حصیبه می اندازد.

صالح روی یک انگشتر گران قیمت مشغول کار است که عبدالله از جایش بلند شده و به سمت جعبه ای داخل یکی از کمدها می رود و کتابی از ان بیرون می کشد و همراه آن از مغازه خارج می شود.

عزیز به شرکت برمی گردد. فریده به اتاقش می رود و بدون مکث او را به آغوش می کشد.

عزیز از طرفی جا خورده اما لبخند می زند و چشمانش را در آغوش فریده می بندد.

فریده که کمی خجالت زده شده عقب می کشد و با لبخندی روی لب اتاق را ترک می کند.

کمی بعد آلتان به اتاق عزیز می آید و بدون این که متوجه باشد لو می دهد که شب فریده برای او تدارک شام دیده! عزیز از شنیدن این خیلی خوشحال می شود و ذوق می کند.

بولنت تصمیم گرفته تا تحسین را از میان بردارد و به نوه اش کرم برسد.

عزیز به دیدن صالح می رود. صالح همچنان مشغول کار روی انگشتر است که انگشتر از دستش روی زمین می افتد.

صالح خم می شود تا آن را پیدا کند. عزیز می پرسد: «صالح بابا چرا وسایل اون خونه با وسایل اینجا یکیه؟ » و خودش هم خم می شود تا به صالح کمک کند که انگشتر را پیدا کند.

عزیز انگشتر را پیدا می کند و همان موقع هم صالح عین همان انگشتر را پیدا می کند.

عزیز جا می خورد و تازه جریان را می فهمد و می گوید: «از هر وسیله دوتا هست. در حقیقت یکی نیستن… .» صالح لبخند می زند و یکی از انگشترها را داخل جعبه ای می گذارد و به دست عزیز می دهد و می گوید: «به زودی میفهمی… »

کرم آنیتا را به خانه شان می برد. تحسین از دیدن انها جا می خورد و کرم می گوید: «آنیتا خانم مادربزرگ مادری منه. » و لبخند می زند.

عزیز برای شام به خانه ی آلتان می رود. او وقتی دخترها در اشپزخانه هستند به آلتان می گوید که قصد دارد به فریده بعد از تمام این ماجراها پیشنهاد ازدواج بدهد.

آلتان خیلی خوشحال می شود و او را در آغوش می گیرد. همان موقع، کسی از طرف بولنت به سمت عزیز می رود و به او می گوید که اگر می خواهد بولنت را ملاقات کند همین امروز و همین الان همراهش برود.

عزیز بدون این که به بقیه چیزی بگوید راه می افتد که همان موقع عبدالله مقابل ماشین او می ایستد…

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 60 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 61 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *