خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 94

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 94 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 94

یالچین کسی که قصد داشته فریده را بکشد مقابل تحسین می نشاند. تحسین با دیدن او کمی اخم می کند.

فرد با دیدن تحسین، زیر همه حرف هایی که زده بود می زند و فورا می گوید: «من زیر فشار اسم تحسین کوکمازر رو آوردم. وگرنه اینطور نیست. » یالچین اعصابش بهم می ریزد و تحسین لبخند موذیانه ای میزند.

کرم به تیمارستان و دیدن مادرش می رود. او مادرش را در آغوش می گیرد و با چشمان پر از اشک می گوید: «مامان من پسرتم. من کرمم… ببین. » و عکس کودکی اش در آغوش مادرش را هم نشان او می دهد.

آلیس بدون واکنشی به او خیره می شود و کرم با ناراحتی گریه می کند. کمی بعد کرم پشت سرش را نگاه می کند و سایه ی کسی را در چهارچوب در می بیند و تعجب می کند.

وقتی یالچین مشغول گرفتن اعتراف از تحسین است، یامور با عصبانیت وارد می شود و پرونده ی پدرش را مقابل تحسین می گذارد و می گوید: «ببین این آدم رو خوب میشناسی؟ »

تحسین با دیدن عکس پدر او می گوید که چیزی به خاطر نمی آورد و بعد فورا می گوید: «این ادم برات عزیز بوده؟ از رو حساسیتی که بهش داری میپرسم! »

یامور مجبور می شود بگوید: «قدرت اوزکان بابای منه. من خیلی خوب میدونم تو همونی هستی که سوقصد رو انجام داده. و برای پیدا کردن این رابطه و ثابت کردن اون به عدالت برگشتم. دارم برات رجز میخونم. الان تو یه دشمن دیگه هم داری! » تحسین با بیخیالی می گوید: «جرم دیگه نبود بندازین گردن من؟ باشه دخترم خسته نباشی!! »

تحسین صبح زود آزاد می شود و با عصبانیت به خانه می رود. او با دیدن کرم فریاد میزند: «یه شبانه روز از باباتون خبری نیست. اون وقت شما پیگیرش نیستین بدونین مرده، زنده، کجاست؟! من تموم شب رو زندون بودم. »

کرم با دلسوزی الکی کنارش می رود و می گوید: «اگه نمیذاشتی داداش عزیزم انقدر تو شرکت نفوذ کنه این اتفاق نمیفتاد. » سلطان بحث های انها را می شنود و جلو می رود.

کرم به او توضیح می دهد که تحسین در زندان بوده، سلطان با بیخیالی می گوید: «لابد حقش بوده داداش! » تحسین با عصبانیت رو به آن دو می گوید: «هرچی بخواین براتون فراهمه و اعتراض هم میکنین! همتون نمک نشناس هستین. »

فریده به زهرا در مورد این که حرف های دیشبش او را ترسانده می گوید و اضافه می کند: «ممکنه همه چیز بهم بریزه. بدون این که حرفاتون مدرکی داشته باشه چطور میشه ثابت کرد؟ شراکت و سهام هیچکدومش برام مهم نیست. »

زهرا با لبخند می گوید: «انگار ذهن تورو چیزای دیگه هم بهم ریخته. مثل عزیز! » فریده کمی با خجالت می گوید: «اما اشتباه های تحسین رو نمیشه پای بچه هاش ریخت. نه عزیز نه سلطان و نه کرم هیچکدوم همچین ادمایی نیستن. »

حصیبه که نقشه هایی در سر دارد و فکر می کند حالا دیگر پولدار شده اند، برای فائق صبحانه می برد و سعی می کند با چرب زبانی کاری کند تا او سهامش از شرکت را بگیرد. فائق با عصبانیت قاشق را از دست او می گیرد و دیگر اجازه صحبت به حصیبه را نمی دهد.

وقتی نهیر وارد شرکت میشود و از دهان داملا و مروه می شنود که دیروز پلیس به شرکت ریخته و تحسین را هم بازداشت کرده، عصبانی می شود که چرا اخر از همه از این موضوع با خبر شده است. او سراغ کرم می رود تا از زبان او حقایق را بشنود اما کرم با جواب های سربالا او را از خودش دور می کند.

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 94 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 95 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *