خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 250

در این مطلب خلاصه قسمت 250 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 250

یاماچ از دور می بیند که سه نفر به سمت جومالی شلیک می کنند و سلیم هم سعی می کند از او محافظت کرده و به سمت آها شلیک می کند اما خودش زخمی می شود. یاماچ فورا برادرانش را به بیمارستان می رساند.

خبر زخمی شدن جومالی در محله می پیچد. داملا با نگرانی به سمت بیمارستان به راه می افتد و سلطان که سر نماز است وانمود می کند زیاد ناراحت نشده اما دور از چشم بقیه زیر گریه می زند و از خدای خودش می خواهد تا غم مرگ پسرش را نکشد.

حال جومالی اصلا خوب نیست و خون زیادی از دست داده است. یاماچ بدون توجه به بقیه از جایش بلند می شود و سراغ عمو سلامی که دامپزشک است می رود و او را بالا سر جومالی می برد و از او می خواهد هرطور شده جومالی را برایشان نگه دارد. او به سلامی می گوید: «من شمارو صدا کردم چون ما امانت بابامون دست شماییم. میدونم حتی اگه داداشم از پیشمون بره شما همه تلاشتو کردی که نجاتش بدی.. »

سلامی هم تمام تلاشش را می کند و بی وقفه بالای سر جومالی می ایستد تا این که عملش با موفقیت پیش می رود اما او به یاماچ و داملا می گوید که باید تلاششان را بکنند تا جومالی به کما نرود چون وضعیتش هنوز هم خیلی بد است.

سلیم وقتی به هوش می آید با ناراحتی از بیمارستان بیرون می رود و نگران حال جومالی است. او تا صبح نمی خوابد و به یاماچ زنگ می زند تا از حال او باخبر بشود. یاماچ می فهمد که سلیم در محوطه است و کنارش می رود و وقتی غم توی چشمانش را می بیند می گوید: «اینا یکی نیست. »

سلیم می گوید: «میشه حرف نزنیم؟ » یاماچ فقط می گوید: «تنهام نمیذاری مگه نه؟ »

یاماچ و سلیم تصمیم می گیرند برای انتقام سراغ آذر بروند. سلطان همانجا جلوی بیمارستان با عصبانیت و جدیت از آنها می خواهد تا این دعوا را ادامه ندهند چون اصلا دلش نمی خواهد جان پسرانش به خطر بیفتد. کاراجا که مکالمه ی آنها را شنیده، موقع رفتن با مادربزرگش همراه می شود.

عایشه حال خوبی ندارد و تمام مدت را توی تختش می خوابد و مثل افسرده ها شده. آکین با او تماس می گیرد و عایشه با خوشحالی جوابش را می دهد. آکین به او می گوید که به زودی همدیگر را ملاقات خواهند کرد و عایشه حالش بهتر می شود.

وارتلو و مدد برای این که بتوانند پسربچه را طبق دستور خان بیرون از شهر ببرند لازم می بینند تا بادیگارد داشته باشند.

یونس به آنها قول می دهد تا این قضیه را برایشان حل بکند.

جلاسون و مکه سراغ یاماچ و سلیم که در قهوه خانه هستند می روند و به آنها خبر می دهند که مردم به خاطر مرگ کمال و زخمی شدن جومالی بدجور عصبانی هستند و یکجا بند نمی شوند. سلیم و یاماچ هم بلند می شوند تا به آنها بپیوندند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 250 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 251 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *