خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۱۰۵ + زیرنویس و دوبله

خطر برای جمیل رفع شده و عمل تمام می شود. باریش در بیمارستان، از زبان دوست جمیل متوجه می شود که او بخاطر درگیری با همان دختری که عکسش را دیده بود، تیر خورده است.
او میفهمد که تصورش در مورد عمر درست بوده و از آنجایی که آخرین بار فیلیز به او گفته بود عمر خانه آنهاست، نگران می شود و هرچه به فیلیز زنگ می زند جوابی نمیگیرد. او به همراه توفان وارد خانه فیلیز می شوند اما او را پیدا نمی‌کنند. کمی بعد فیلیز به خانه آمده و ماجرا را تعریف میکند. او میگوید که عمر با تهدید اسلحه، الماس ها را از گرفته و فرار کرده است . برای همین فیلیز به کلانتری رفته و داستان را گفته بود. باریش از اینکه تمام این مدت فیلیز حرف او را نسبت به عمر قبول نکرده ، از فیلیز شاکی است.
عمر پدر باریش را سر قرار میبیند و در ازای تحویل الماس ها، پولش را از ثروت میگیرد. او پیشنهاد بعدی ثروت را بخاطر بودن زینب رد میکند. ثروت، ترجیح بچه و خانواده را برای عمر اشتباه میداند و فکر میکند که قضایای احساسی جلوی پیشرفت را میگیرند.
فکری که بعد از مرگ شکران به هم ریخته است، با شیما صحبت کرده و قرار ازدواجشان را به هم می زند. زیرا از بعد مرگ شکران، شیما را یادآور مرگ او می داند. شیما که انتظار چنین برخوردی را نداشته، شوکه و دلشکسته می شود.فکری به خانه برگشته و تصمیم گرفته است که از این به بعد واقعا پدر باشد و برای بچه هایش پدری کند. او کم کم در تلاش است تا اسم بچه هایش را یاد بگیرد.او با فیلیز درد و دل میکند و تازه قدر زحمات فیلیز برای بچه ها و امور خانه را فهمیده است.
جمیل بعد از یک هفته نقاهت به اداره برمی‌گردد و اولین کار قصد دارد باریش و فیلیز را بازجویی کند. باریش از اینکه جمیل یا اینکارها قصد اذیت کردن آنها را دارد، عصبی است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *