خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۸۴ + زیرنویس و دوبله

باریش و دیگران را به کلانتری می برند. در کلانتری باریش می گوید که با آنها نیست و کاری نکرده است، اما اعضای باند همگی می گویند که سردسته باریش بوده است.
شب همه در خانه به خاطر پیدا شدن زینب جمع شده اند. عمر که دیگر خیالش از پیدا شدن الماس‌ها راحت شده، از فیلیز می خواهد که فردا با زینب به خشکشویی بیاید.
صبح، توفان به دادگاه رفته تا فردا را طلاق بدهد. او در آنجا باریش را دیده و ماجرا را می فهمد. دادگاه باریش تشکیل شده و لحظه ای که قرار است حکم علیه او صادر شود، وکیلی از سمت پدر او آمده و با مدرکی او را تبرئه می کند.
توفان به خاطر طلاق خوشحال است و قصد دارد همان شب تولای را سورپرایز کرده و به او پیشنهاد ازدواج بدهد. او همگی را به رستوران دعوت می کند.
شکران وقتی در خانه کیفش را می گردد، بسته الماس‌ها را که از داخل خرس افتاده بود پیدا می کند. چشمان شکران برق زده، و از خانه می رود.
در مدرسه، دختر بچه ای تازه وارد موجب اذیت کیراز می شود. فیکو از او دفاع می کند و معلوم می شود دختر تازه وارد خیلی شر است و برای همه دردسر درست می کند.
در خشکشویی، وقتی فیلیز بیرون رفته است، عمر داخل عروسک را می گردد اما چیزی پیدا نمی کند. او عصبانی شده و هرچه از زینب سوال می کند او جوابی ندارد که بدهد.
کمی بعد باریش دم در آمده و با فیلیز کار دارد. عمر از دیدن باریش و اینکه او باز هم نجات پیدا کرده عصبی می شود. فیلیز وقتی ماجرا را می فهمد از دست باریش و رحمت به خاطر انجام این مسابقات زیر زمینی عصبانی می شود.
فکری دم خانه شیما می رود اما شیما او را پس می زند و به خانه راه نمی دهد. او افسرده شده و بخاطر اینکه فکری با احساساتش بازی کرده است، دائم گریه می کند و مژده او را دلداری می دهد.
شب، همگی حاضر شده و به رستوران می روند. عمر که فیلیز و زینب را به رستوران رسانده خودش نیز به اصرار توفان داخل می آید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *