خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۹۶ + زیرنویس و دوبله

باریش خودش را به آنها نشان داده و جلو می رود. عمر و ثروت ابتدا هول می شوند، اما عمر سریع بهانه جور کرده و در مقابل سوال باریش در مورد این ملاقات‌، می گوید: « پدرت از من خواست در ازای پول، فیلیز را اخراج کرده و باعث جدایی شما از یکدیگر بشوم». ثروت نیز سریع این ادعا را تایید می کند. باریش عصبانی می شود و با پدرش دعوا می کند. او وقتی پیش فیلیز می رود، ماجرا را برایش تعریف می کند. فیلیز پیش عمر، از اینکه او را نیز به خیال خودش به دردسر انداخته است، احساس شرمندگی می کند.
فکری که به خاطر گرفتن پول از عمر، به دنبال شکران می‌گردد، اتفاقی، عکس او را که زخمی شده و کتک خورده است به عنوان سارق در روزنامه می بیند. او سریع به همراه توفان به بیمارستان به دنبال شکران می رود، اما او از بیمارستان فرار کرده است.
شب شکران در گوشه ای از خیابان، به زحمت با فیلیز تماس می گیرد اما او گوشی اش را نمی‌بیند. گوشی شکران خاموش می‌شود و دیگر کاری از دستش بر نمی‌آید.
آیسل، مادر فکری، خودش به بهزیستی می رود و با خط و نشان کشیدن، آنها را تهدید می کند که حق ندارند بچه ها را از خانه ببرند . او می خواهد خودش سرپرستی‌ آنها را به عهده بگیرد.
تولای که متوجه می شود باردار است، برای اطمینان، آزمایش می دهد و معلوم می شود که دوقلو باردار است. فیلیز از شنیدن این خبر خوشحال می شود.
فکری ماجرای گم شدن شکران و نگرانی خودش را به شیما می گوید. شیما او را درک می کند و قبول می کند که با همدیگر به دنبال شکران بگردند.
شکران که زخمی است، در خیابان ها سرگردان است. او ناگهان دو نفر که دنبال او می‌گردند را دیده و پا به فرار می گذارد.
باریش به خاطر اینکه هنوز خانه ای ندارد، شب به هتل می رود. او از توفان می خواهد که این مسأله بین خودشان بماند. اما تولای سریع به فیلیز خبر می دهد و فیلیز به هتل باریش می رود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *