خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۹۸ + زیرنویس و دوبله

حکمت با باریش قرار گذاشته، و راجع به برنامه سورپرایز برای فیلیز به خاطر روز مادر با او هماهنگ می کند. باریش قبول می کند که کارهای لاز را اجام دهد.
باریش از فیلیز می خواهد که برای نهار بیرون بروند. فیلیز به خاطر شلوغی کار پیشنهادش را رد می کند، اما به او می گوید که شب باید همدیگر را ببینند چون برایش سورپرایز دارد. او کمی بعد با عمر برای خوردن غذا بیرون می رود تا وسط کار خستگی شان در شود. باریش از جلوی رستوران رد شده و آن دو را می بیند. او داخل می رود و با فیلیز به خاطر دست به سر کردن خودش و بیرون رفتن با عمر دعوا می کند.
فیلیز بعد از کار، هرچه به باریش زنگ می زند، او جواب نمی‌دهد. او به باریش پیام می دهد و می گوید که سورپرایزش، گرفتن حضانت از طریق مادر بزرگش و رفع شدن شر جمیل است.
باریش پیام او را تا شب نمی‌خواند. نیمه شب، توفان پنهانی از خانه بیرون آمده تا به خاطر مخارج زندگی و بچه های تو راهی اش، با ماشین دوستش مسافر کشی کند‌. پلیس، که جمیل است، ماشین او را به خاطر پیگرد قانونی متوقف می کند و در مقابل خواهش های توفان بخاطر نادیده گرفتن قضیه روی حساب آشنایی، بی اهمیتی کرده و مثل غریبه ها و با کینه با او برخورد می کند.
آخر شب وقتی باریش پیام فیلیز را می خواند، خیلی خوشحال می شود.
روز بعد، بچه ها برای روز مادر فیلیز را به پارک می برند. کمی بعد باریش به همراه ماشین کامیون به آنجا آمده تا به عنوان کادو، همگی را برای دیدن حکمت به آنتالیا ببرد.
شکران خودش را از دست نوچه های عمر نجات داده و به زحمت فرار می کند.
آیسل پیش فکری می رود و به او می گوید که به یک شرط از خیر پولش می‌گذرد، و آن اینکه از فکری می خواهد او را بکشد.
توفان و تولای به زینب می گوید که می خواهند پدر و مادر جدید او بشوند، اما زینب می گوید: «من خودم پدر و مادر دارم»، و در جواب اینکه «پدرت کیست؟» به عمر نگاه می‌کند.
کمی بعد، گوشی فیلیز زنگ می خورد و او مادرش شکران است که از او کمک می خواهد. عمر که آنجا است، از شنیدن این مکالمه شوکه می شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *