خلاصه داستان سریال عطرعشق قسمت ۶۲ + زیرنویس و دوبله

جان بعد از رفتن فابیو یادش می آید که فابیو همیشه از عطر صنم خوشش می آمد و این فکر او را عصبی می کند. صنم به اتاق جان می آید و جان به او می گوید:”به چه حقی به جای من تصمیم می گیری؟! چرا عطرت را به فابیو دادی؟ کی از تو خواست شرکت را نجات بدهی؟” و بعد نامه ی صنم را پاره می کند. جان به درم می گوید:” با فابیو تماس بگیر و قرارداد را کنسل کن.” کارکنان ناراحت می شوند و درم مخالفت می کند. جان می گوید که نمی خواهد فابیو در شرکتش باشد. درم، صنم را باز به اتاق جان می آورد و می پرسد:”غیر از عطرت چیز دیگری هم به فابیو قول دادی؟” صنم جواب می دهد که فقط عطر. و جان می گوید:”باشه کارتان را بکنید. فوقش اینطور در نظر می گیریم که صنم یکبار به درد شرکت خورد.”
فابیو جلوی شرکت منتظر راننده است اما مظفر که راننده را دزدیده تا به خیال خودش از صنم محافظت کند به فابیو زنگ می زند و می گوید در مقابل راننده صنم را پس بدهد! فابیو از درم کمک می خواهد و همگی باهم سراغ مظفر می روند تا راننده آزاد می شود. درم نگران است که فابیو قرارداد را کنسل کند.
برای چند لحظه جان و صنم تنها می شوند و جان از او می پرسد:” کدام عطرت را به فابیو دادی؟” ولی صنم جواب او را نمی دهد و جان با ناراحتی می رود.
در شرکت، امره به اتاق جان می رود و از او عذرخواهی می کند و از او می خواهد که تا رو به راه شدن شرکت آنجا کار کند. ولی جان می گوید:”پدر کاغذی به من داده و تو دیگری سهمی در شرکت نداری.” و امره را اخراج می کند. امره هم در اتاق دنبال برگه مشارکت خودش و آیلین می گردد و آن را پیدا نمی کند. لیلا از اخراج شدن او ناراحت است و امره را دلداری می دهد. امره او را در آغوش می گیرد و تشکر می کند.
صنم در فکر این است که هرطور شده اجازه ندهد امره بیشتر از این به برادرش ضربه بزند. برگه مشارکت را به عثمان و آیهان نشان می دهد و می گوید:” امره به دروغ من را گول زد و به جاسوسی جان گماشت در حالی که مقصودش این بوده که او را کنار بزند و صاحب شرکت بشود. من این برگه را به جان نشان خواهم داد.” سپس به امره زنگ می زند و به او خبر می دهد که برگه شرکتش در دست اوست و اگر تا سه ساعت دیگر همه چیز را به جان نگوید برگه را به جان تحویل خواهد داد.
لیلا و صنم در خانه مدام گوشیشان را چک می کنند تا خبری از امره و جان بگیرند. صنم حوصله اش سر می رود و برای هواخوری به ساحل می رود.

Gun Ay

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *