خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 4
همراهان عزیز سلام در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 4 را برایتان آماده کرده ایم.
امیدواریم از مطالعه این قسمت لذت ببرید و با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
قدریه که میخواهد هرچه سریع تر اتاق ملک را صاحب شود، محمود را تحت فشار میگذارد تا برای تخلیه اتاق کارگر بیاورد.
او به اتاق ملک می رود و از روی حرص و بدذاتی، عکسهای ملک را پاره میکند. سپس از کارگران می خواهد که تمامی وسایل ملک را بیرون بیندازند. نفیسه متوجه قضیه شده و با عصبانیت با قدریه برخورد میکند.قدریه به دروغ میگوید که به اصرار محمود این کار را کرده است.
محمود در مغازه کبابی، از صبح مشغول کباب دادن به مردم است و بخاطر پدر شدنش، خیلی خوشحال است. جمالی که در مغازه روبهرویی است، علت خوشحالی خانواده کاراداغ را نمیداند. کمی بعد، خلیل به مغازه آمده و به جمالی میگوید که علت خوشحالی آنها، پدر شدن محمود است.
او سپس به جمالی میگوید که حافظ به او پیغام داده است که رفتاری که در این مناسبت در شأن اوست انجام بدهد.
جمالی که کمی نرم شده، تحت تاثیر قرار میگیرد و به همراه یک سینی باقلوا دم مغازه سعیدعلی می رود و به آنها تبریک میگوید. سعید علی به شدت خوشحال و شوکه شده و خانواده جمالی را برای مراسم شب در خانه شان دعوت میکند.
ملک، داخل خانه رفته و چمدانهایی که آماده کرده بود را بیرون می آورد و بدون هیچ حرفی، بچه ها را به فرودگاه می برد تا همگی به ترکیه بروند.
او در طول مسیر، به روز حنابندان خودش با خلیل فکر میکند،که در مراسم بزرگ و مفصل، نامه ای نوشته و سپس پنهانی از درب پشتی اتاقش به همراه آلپای که آن زمان معشوقه او بود، فرار کرده و مراسم را با این کار به هم زده و آبروی خانواده اش را برده است.
خواهر خلیل سعی دارد خلیل را برای ازدواج راضی کند.او از اینکه خلیل بعد از ماجرای ملک، ۲۰ سال ازدواج نکرده است ناراحت است و میگوید دیگر وقت این است که او نیز سر و سامان بگیرد.
خلیل ابتدا قبول نمیکند، اما وقتی پیش دوستش می رود و ماجرا را به او میگوید، با شنیدن حرفهای دوستش قانع می شود و با خواهرش تماس میگیرد و خبر میدهد که با دختری که آنها مد نظر دارند، ملاقات میکند.
خواهر خلیل خوشحال شده و این خبر را به پدر و مادرش نیز میدهد.
ملک و بچه ها از هواپیما پیاده شده و از فرودگاه بیرون می آیند.
نوه جمالی نیز همزمان در حال تاکسی گرفتن است که دوباره دفنه را میبیند.
شب، خانواده جمالی بعد از ۲۰ سال به خانه سعید علی می آیند. حافظ نیز به آنجا آمده و همگی از این آشتی و رابطه دوباره خوشحال هستند.
آنها مشغول شام خوردن می شوند. کمی بعد، ملک و بچه ها دم خانه سعید علی می رسند. آنها پیاده می شوند و ملک بعد از کمی تعلل، در می زند.
قدریه به سمت در می رود وقتی در را باز میکند، با دیدن ملک شوکه می شود.همگی سر میز شام، به ملک خیره می شوند.
میدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال اسم من ملک قسمت 4 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال اسم من ملک قسمت 5 مراجعه فرمایید .
برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .