خلاصه داستان سریال ترکی تو در خانه ام را بزن (عشق مشروط) قسمت 68

همراهان عزیز با سریال ترکی تو در خانه ام را بزن قسمت 68 همراه شما هستیم

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 2

سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 68

جرن به فاطما، همان خبرنگاری که از طرف سلین به سمت شرکت آمده بوده زنگ می زند و به او می گوید: «در ارتباط با خبرهایی که درباره ی بیهوش شدن ادا منتشر شده میخوام شمارو ببینم. »

فاطما کمی دستپاچه می شود می گوید که این موضوع ربطی به او ندارد و گوشی را قطع می کند و بعد فورا به سلین زنگ می زند و در مورد این که به دردسر افتاده به او می گوید. سلین از او می خواهد دست و پایش را گم نکند و از انجایی که جرن مدرکی در دست ندارد، نمی تواند چیزی را ثابت کند.

جان ادا را به آتلیه می برد و می گوید: «قراره تو به عنوان الگو برای دخترا لباسای مختلف مشاغل رو بپوشی. » ادا قبول می کند و آنها همین که می خواند کارشان را شروع کنند، سرکان از راه می رسد.

او گوشه ای می ایستد و وقتی جان از زیبایی ادا تعریف می کند نگاه بدی به او می اندازد. وقتی جان متوجه استرس ادا می شود از او می خواهد تا به یک خاطره خوبش فکر کند.

ادا هم به سرکان چشم می دوزد و لبخند می زند… بعد از کار عکاسی، جان از ادا می خواهد لباس هایش را بپوشد تا برای ناهار بیرون بروند.

در همین فاصله ی چند دقیقه ای که ادا لباس هایش را می پوشد، سرکان جلو می رود و به جان می گوید: «ادا دوست دختر منه. پس قرارتون رو کنسل کن! ادا با تو جایی نمیاد! » جان کمی عقب می کشد و به ادا هم می گوید که کاری برایش پیش آمده و آنجا را ترک می کند.

وقتی آیدان وارد خانه ی آیفر می شود از سادگی خانه ی انها تعجب می کند و مدام می گوید: «همه کارارو خودتون میکنید؟! چقدر جالب! » آیفر تصمیم می گیرد بورک درست کند و آیدان برای این که مدت بیشتری انجا بماند تا سرکان از راه برسد، به آیفر کمک می کند و کارها را کند پیش می برد.

بعد هم از سیفی می خواهد فکری کند تا انها آنجا ماندگار بشوند. سیفی هم به کسی میسپارد تا اطراف خانه بایستد و بعد با ترس و وحشت سراغ آیفر و آیدان می رود و می گوید که مردی که ادعا می کند برادر اسما، همان زنی که آلپ تکین با او به آیدان خیانت کرده، جلوی در ایستاده تا بلایی سر آیدان بیاورد. آیفر هم نگران آیدان می شود و دیگر حرفی از این که آنجا را ترک کند نمی زند.

افه از فرید می خواهد تا سهامش را به او بفروشد چون خوب میداند بعد از آمدن شریکش اوضاع به هم خواهد ریخت. اما فرید پیشنهادش را محترمانه رد می کند.

همان موقع جرن از افه و فرید سراغ سلین را می گیرد و می گوید: «سلین باز داره یه غلطایی میکنه. مطمئنم با خبرنگار هماهنگ کرده تا از ادا خبر پخش کنه! من تا ته این قضیه بیخیالش نمیشم. اینو به سلین بگین. » فرید با نگرانی از جرن می خواهد تا بیخیال این موضوع بشود وگرنه به او هم ضرر می رساند.

جرن از او می خواهد تا قضیه را تعریف کند اما فرید با گفتن این که نمی تواند حرفی بزند، از جرن فاصله می گیرد.

وقتی انگین به پیرل می گوید که مادرش قصد دارد با او آشنا بشود، پیرل با نگرانی می گوید که در این کار خوب نیست و استرس می گیرد.

انگین می گوید: «میتونیم با کسایی که میشناسیشون و باهاشون راحتی اینو تمرین کنیم باشه؟ آیدان خانم گزینه خوبیه. » و سعی می کند با ایدان تماس بگیرد اما وقتی نمی تواند، ملو به او می گوید که آیدان خانه ی انهاست و از انگین هم می خواهد تا شب را به آنجا بیاید.

وقتی ادا به سمت خانه می رود، با سرکان روبرو می شود و می گوید: «عمه م تورو راه نمیده! » سرکان می گوید: «مثل این که مامانم اینجاست. اومدم دنبال اون. »

آیفر با دیدن انها به سرکان می گوید: «نه تو و نه مادرت تقصیری نداشتین. اما ازت میخوام از این به بعد از ما فاصله بگیری و قول بدی آلپ تکین رو برای من پیدا کنی! » سرکان به او قول می دهد.

فرید که چاره ای نمی بیند تا حقیقت را برای جرن تعریف کند، در مورد این که خبر قرارداد را او به کان داده بود و سلین برای این که اسم فرید لو نرود به خبرنگار رشوه داده بود با حرن صحبت می کند.

جرن جا می خورد و از فرید می خواهد تا همه حقیقت را به سرکان بگوید وگرنه مجبور است خودش همه چیز را برای سرکان تعریف کند.

افه سراغ سلین هم می رود و از او می خواهد تا سهامش را به او بفروشد. و مقدار قابل توجهی مقابل سلین می گذارد و می گوید: «این پیشنهادم برای خرید سهامته و تا آخر امروز اعتبار داره.

سعی کن تصمیم عاقلانه ای بگیری.» و در آخر می گوید: «اینجا به زودی برای تو غیر قابل تحمل میشه. دستت رو میشه. با این پول میتونی خارج از کشور زندگی خیلی خوبی داشته باشی. » سلین از حرف های او جا می خورد و چیزی نمی گوید.

وقتی جان هم برای عکاسی از زندگی و خانه ی ادا از راه می رسد، آیدان و سرکان نگاه بدی به او می اندازند. کمی بعد ملو از راه می رسد و با دیدن مردی اطراف خانه با نگرانی این موضوع مشکوک را به همه می گوید.

سیفی سراغ مرد می رود و از او می خواهد که دیگر پی کارش برود. بعد به خانه برمی گردد و می گوید که این مرد همان برادر اسما است و همه را نگرانتر می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تو در خانه ام را بزن قسمت 68 لذت برده باشید ؛در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 69   مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *