خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 54

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 54 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 25

سریال ستاره شمالی قسمت 54

شب کوزی داخل ماشین به حرفهای ییلدیز فکر می کند.ییلدیز هم در اتاقش به عکس کوزی داخل قاب مدال نگاه کرده و گریه می کند و به بحث هایش با کوزی فکر می کند.کوزی به آن محل کنار رودخانه کلبه دوستش می رود و خاطرات خودش و ییلدیز را به یاد می آورد.
او به انگشتری که ییلدیز به او پس داد،فکر می کند که آن را در آشپزخانه جا گذاشته بود.کوزی به آنجا رفته و انگشتر را بر می دارد.
موقع صبحانه ،فریده و ییلدیز حرف می زنند که ناهیده،در حالیکه سرش را با پارچه ای بسته است، وارد شده و می گوید که سردرد است.فریده می گوید که شب کوزی خانه نیامده و درگیر مشکل مدرسه دخترها است.
ناهیده پارچه تعمیر شده را روی صندوق میبیند و می گوید که او اشتباهش را جبران کرده است. یبلدیز ناراحت است و می گوید که می خواهد کوزی به او‌ اعتماد کند و اعتراف میکند که هر کاری کرده از غرورش بوده ولی غرور کوزی را نادیده گرفته است. حالا نیز حاضر است غرورش را زیر پا بگذارد و کاری را که از کوزی خواسته بود،خودش انجام بدهد.او‌ می گوید که قصد دارد به دیدن چتین برود و مدارک لازم برای طلاق را از او بگیرد.فریده می گوید که او می تواند آنها را از چنین بخواهد، اما ییلدیز مانع دخالت او در اینکار می شود و این مشکل را مربوط به خودش می داند.
کوزی با امینه و گوکچه به مدرسه می روند و دخترها می فهمند که کوزی قصد عوض کردن مدرسه آنها را دارد.آنها ناراحت هستند و از کوزی خواهش می کنند که اینکار را نکند.
آنها پیش مدیر می روند ‌و‌ از او عذر خواهی می کنند.کوزی می گوید که بخاطر مصلحت دخترها،قصد تعویض مدرسه را دارد.مدیر می گوید که آنها به علت غیبت غیر موجه در امتحان مردود شده اند و با تصمیم مدرسه بخاطر جعل برگه ها،اخراج هستند.کوزی و دخترها ناراحت می شوند.کوزی با دلخوری به دختر ها می گوید که بجای گرفتن دیپلم از مدرسه،برگ اخراج گرفته اند و قصد دارد آنها را به مدرسه فنی ببرد.دخترها می گویند که آن رشته ها را دوست ندارند.کوزی می گوید پس در اینصورت باید سر کار بروند.
ییلدیز در یک رستوران با چتین قرار دارد.آنها با هم صحبت می کنند و ییلدیز از او مدارک طلاق را می خواهد.چتین می گوید که شعله موکل او است و نمی تواند چنین کاری کند و با او توافق کرده اند.
اما بعد ادامه می دهد که می تواند با ییلدیز هم به توافق برسند‌ و از او در خواست یک میلیون لیره می کند. ییلدیز به ناچار می پذیرد.
کوزی دخترها را به یک نانوایی آشنا ،پیش آقا رستم می برد و از او می خواهد که بچه هایش را بعنوان شاگرد قبول کند. آقا رستم با تعجب می گوید که اینجا متعلق به آقا شرف است و او نمی تواند نوه های او را به شاگردی قبول کند.کوزی می گوید که به آنها به چشم نوه آقا شرف نگاه نکند ‌و‌ فقط شاگرد هستند و‌ بعد از آنجا می رود.
آقا رستم دخترش ،ساره را صدا می کند و او را به دختران کوزی معرفی می کند.ساره می گوید که او هم ملا اغلو است و با هم فامیل هستند و آنجا با پدرش کار می کند.
ییلدیز پیش آقا روحی و فاطمه می رود و موضوع دیدار چتین را می گوید و از آنها می خواهد که هیچکس و خصوصا کوزی ،از این مساله خبردار نشوند. ییلدیز می گوید که چتین یک میلیون لیره خواسته است و او باید برای آزادی و مجردی کوزی،هر چیزی را که دارد بفروشد‌. ییلدیز از روحی می خواهد که لبنیانی را بخرد تا او پول کافی تهیه کند و بعد ازمدتی ، دوباره خودش آن را بخرد و پس بگیرد.
روحی قبول می کند.
دخترها در نانوایی مشغول کار می شوند و ساره به آنها نظارت می کند و‌ ماجرای اخراج آنها از مدرسه را می فهمد.
ماشین کوزی در راه خراب شده و او منتظر مکانیک است. یبلغدیز با ماشین از آنجا رد می شود و به او تعارف می کند که بخاطر سردی هوا،در ماشین او بنشیند.کوزی از نحوه لباس پوشیدن متفاوت ییلدیز تعجب می کند که کجا رفته است. ییلدیز می گوید که به او ربطی ندارد و موضوع کتک زدن آیکوت را پیش می کشد.
کوزی با بهانه های دیگر آن را توجیه کرده و پیاده می شود.
ییلدیز در بانک است و مقداری پول می گیرد.کوزی از پشت پنجره او را نگاه می کند. ییلدیز سپس به طلا فروشی می رود و می خواهد طلا بفروشد.کوزی او را مخفیانه تعقیب می کند.بعد از آن،ییلدیز به بنگاه برای فروش ماشین می رود.روحی هم کنار او است و پول مغازه لبنیاتی را به ییلدیز می دهد.
ییلدیز با کیف پر از پول،به دیدن چتین می رود و ساک پول را تحویل می دهد. چتین یک فلش به او می دهد‌ و‌ می گوید که حاوی همه مدارک است. ییلدیز دوباره فلش را به چتین داده و از او می خواهد که خودش آن را برای کوزی بفرستد و کوزی نباید از این معامله چیزی بفهمد.
در همین موقع ،چتین و ییلدیز می بینند که کوزی جلو می آید و با تعجب از ییلدیز می پرسد که آنجا با چتین چکار دارد؟ ییلدیز شوکه می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 54 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 55 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *