خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 65

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 65 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 65

ناهیده و پنبه از زندان بیرون می آیند و دم در می بینند که صفر یک گروه موسیقی آورده است که با بیرون آمدن آنها شروع به نواختن می کنند و صفر ناهیده را بغل کرده و با هم می رقصند.آنها پنبه را هم برای رقص صدا می کنند.در این موقع ، پنبه در خیابان دکتر جهان را می بیند.او جلوتر می آید و از طرف مادرش عذرخواهی می کند.پنبه به مادرش حق می دهد و می گوید که دیگر حرفی نمانده.دکتر میخواهد او را برساند اما پنبه قبول نمی کند و می گوید که با صفر می رود.
کوزی و ییلدیز مخفیانه با هم قرار گذاشته اند و به یک رستوران می روند.آنها برای هم اظهار دلتنگی می کنند و از اینکه بعد از چند روز، خانواده ها هنوز آشتی نکرده اند، ناراحت و غمگین هستند.ییلدیز می گوید که خودشان باید کاری بکنند.قمر و بویراز هم ناراحت هستند.
در این موقع ییلدیز می بیند که یاشار وارد رستوران می شود.آنها می ترسند و یواشکی از رستوران بیرون می روند.بعد از چند دقیقه، ییلدیز حنیفه را هم می بیند که دنبال آنها می گردد و با یاشار حرف می زند.
ییلدیز می گوید که به لبنیاتی روحی بروند چون او به مادرش گفته که آنجا می رود و دروغ اش لو نرود.
آنها پیش فاطمه و روحی در لبنیاتی می روند و موضوع را به آنها می گویند.در این موقع حنیفه به طرف مغازه می آید.روحی ، کوزی را در انبار قایم می کند.حنیفه آنجا می آید و از روحی سراغ کوزی را می گیرد. ییلدیز از اینکه مادرش او را تعقیب می کند، عصبانی می شود.بعد از رفتن حنیفه کوزی بیرون می آید.
امینه و گوکچه در نانوایی خمیر درست می کنند.ساره هم آنجاست.عثمان به گوکچه زنگ می زند و می خواهد چند دقیقه او را ببیند.گوکچه می گوید که باید از ساره اجازه بگیرد.ساره قبول می کند که او چند دقیقه دیدن عثمان برود.امینه هم می گوید که باید این فرصت را به او و امین هم بدهد.گوکچه بیرون نانوایی عثمان را می بیند و از لحن حرفهایش متوجه می شود که نسبت به ساره دید منفی دارد و علت آن را می پرسد.عثمان می گوید که شاید او به پدرش خبر بدهد که آنها همدیگر را می بینند.در همین موقع، کوزی به آنها نزدیک می شود و از عثمان می پرسد که آنجا چکار دارد و گوکچه را هم سرزنش می کند.او به گوکچه می گوید که به نانوایی برود چون حرفهای مردانه ای با عثمان دارد.کوزی به عثمان می گوید که به امین زنگ بزند تا او هم آنجا بیاید.
کوزی ، عثمان و امین راداخل یک تور بزرگ ماهیگیری گذاشته و آنها را از یک جرثقیل کوچک، بالای رودخانه اویزان کرده است و با فشار دادن چند دستگیره آنها را بالا و پایین می کند و می خواهد آنها را داخل آب بیندازد.آنها خواهش و التماس می کنند که اینکار را نکند.کوزی از آنها قول می گیرد که به دخترهایش نزدیک نشوند.
بویراز در اتاقش به لباس عروسی و دامادی خودشان نگاه می کند و گریه می کند.ییلدیز پیش او می رود و او را دلداری می دهد و می گوید که سعی می کند اختلافات رفع شوند و آنها عروسی کنند.
صفر از ناهیده می خواهد که کمر او را ماساژ دهد و روی زمین دراز می کشد و ناهیده با پا، محکم کمر او را فشار می دهد و او دردش میگیرد و داد می زند.بویراز و ییلدیز با شنیدن صدایش ، به اتاقش می روند.بویراز با یک تکنیک و حرکت خاص، کمر او را خوب می کند. ییلدیز بخاطر بیرون آمدن ناهیده ، به او خوشامد می گوید.ناهیده می گوید که شعله از شکایت منصرف شده است اما هنوز هم غیرقابل اعتماد است.
ییلدیز به ناهیده سفارش می کند که با شعله سروکله نزند.ناهیده می گوید که بخاطر عشق ییلدیز و کوزی هر کاری انجام می دهد.
شب دیروقت است.امینه و گوکچه با هم خوابیده اند.کوزی با مادرش به اتاق آنها سر می زند.امینه می گوید که این کار برای آنها سنگین است و از خستگی حتی غذا هم نخورده اند.کوزی می گوید که شام بیاورد تا به آنها بدهد.
کوزی دخترها را بیدار کرده و می گوید که می خواهد با آنها حرف بزند و مشورت کند.
کوزی از آنها می پرسد که چطور می توانند دوست پسر هایشان را ببینند و گیر نیفتند؟ چون او و ییلدیز می خواهند همدیگر را ببینند اما کسی آنها را نبیند.
دخترها پیشنهاد می کنند که به چامباشی بروند که تازگی راه افتاده و یک محیط رمانتیک است و ماشین سواری و اسکی هم دارد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 65 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 66 مراجعه فرمایید

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم