خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 95
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 95 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید. ییلدیز و کوزی در ماشین منتظر چتین هستند .چتین می آید و...
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 95 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید. ییلدیز و کوزی در ماشین منتظر چتین هستند .چتین می آید و...
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 94 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید. کوزی در کلبه منتظر ییلدیز است و چایی دم می کند.ییلدیز می...
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 93 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید. امبولانس به بندر می آید و کوزی را بیمارستان می برند.دکتر می...
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 92 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید. کوزی از ییلدیز می پرسد که او را بخشیده؟ ییلدیز تایید کرده...
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 91 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید. ییلدیز ناراحت و دستپاچه است و نمی داند چه کند. او در...
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 90 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید. صفر روی تختش دراز کشیده و با پنجاه لیره که از فروش...
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 89 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید. ییلدیز در کشتی اش آماده رفتن به دریا می شود.کوزی با ناهیده...
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 88 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید. صفر به خانه می رود و از اینکه نتوانسته ماهی صید کند،ناراحت...
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 87 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید. شعله ادامه می دهد که او قبول می کند که طلاق بگیرند...
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 86 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید. ناهیده با دخترها وارد اتاق می شوند و ناهیده می گوید که...